کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آتش رنگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
آتش نشانی
فرهنگ فارسی معین
( ~. نِ) ( اِ.) اداره و سازمانی که کارش فرونشاندن حریق است .
-
جستوجو در متن
-
آذرنگ
فرهنگ فارسی معین
(ذَ رَ) 1 - (ص مر.) آتش رنگ ، آذرگون . 2 - روشن ، نورانی . 3 - (اِمر.) آتش ، آذر.
-
برهود
فرهنگ فارسی معین
(بَ) ( اِ.) نیم سوخته ، چیزی که نزدیک به سوختن رسیده و حرارت آتش رنگ آن را تغییر داده باشد.
-
آذریون
فرهنگ فارسی معین
( ~.) 1 - (ص مر.) آذرگون ، آتش رنگ . 2 - (اِمر.) نوعی شقایق که کنارش سرخ و میانش سیاه باشد.
-
آفتاب مهتاب
فرهنگ فارسی معین
(مَ) (اِمر.) 1 - نوعی وسیلة آتش بازی که به هنگام سوختن به چند رنگ درمی آید. 2 - یکی از فنون کُشتی . 3 - پُشتَک وارو زدن .
-
سمندر
فرهنگ فارسی معین
(سَ مَ دَ) (اِ.) جانوری دوزیست شبیه سوسمار، چهارپا دارد و رنگ پوستش تیره است با لکه های زرد. می گویند در آتش نمی سوزد.
-
خمپاره
فرهنگ فارسی معین
(خُ رِ) (اِمر.) 1 - نوعی گلوله که به وسیلة خمپاره انداز پرتاب شود. 2 - گلوله ای که جهت آتش بازی سازند و در هوا منفجر گردد و به چند رنگ درآید.
-
پتاسیم
فرهنگ فارسی معین
(پُ یُ) [ فر. ] (اِ.) عنصری فلزی با حرف اختصاری K ، نقره ای رنگ و نرم که در برابر هوا و آب خود به خود آتش می گیرد و به صورت کلرو در آب دریاها و به صورت نیترات در شوره زارها دیده می شود.
-
جگر
فرهنگ فارسی معین
(جَ یا جِ گَ) [ په . ] (اِ.) کبد، یکی از اعضای داخلی بدن انسان و حیوان به رنگ سرخ تیره که نقش مهمی در سیستم گوارشی بدن دارد. ؛ ~به دندان گرفتن (کن .) تحمل کردن ، شکیبایی کردن . ؛ ~ ِ کسی آتش گرفتن (کن .) الف - احساس تشنگی شدید کردن . ب - احساس دلس...