کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آتشگیره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
آتش گیره
فرهنگ فارسی معین
( ~. رِ) (اِمر.) آن چه با آن آتش افروزند (پنبه ، خار، هیزم )، آتش افروزنه .
-
جستوجو در متن
-
هود
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) = هوده : آتشگیره .
-
فروزینه
فرهنگ فارسی معین
(فُ نِ) (اِمر.) آتشگیره ، چیزی که با آن آتش روشن کنند.
-
آفروزه
فرهنگ فارسی معین
(زِ) ( اِ.) 1 - آتشگیره ، آتش زنه . 2 - فتیلة چراغ .
-
افروزه
فرهنگ فارسی معین
(اَ زِ) (اِمر.) 1 - آتشگیره . 2 - فتیلة چراغ .
-
پیفه
فرهنگ فارسی معین
(فِ) (اِ.) چوب پوسیده که به جای آتشگیره به کار ببرند؛ پد، پود.
-
خف
فرهنگ فارسی معین
(خَ) (اِ.) آتشگیره ، گیاه خشک که زود آتش بگیرد.
-
حصب
فرهنگ فارسی معین
(حَ صَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - آتشگیره ، فروزینه ، بوته . 2 - سنگریزه .
-
محرقه
فرهنگ فارسی معین
(مُ رِ قَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - آتشگیره . 2 - بیماری تیفوس .
-
آتش افروز
فرهنگ فارسی معین
( ~. اَ) (ص فا.) 1 - کسی که در جشن ها مردم را سرگرم کرده ، آتش روشن می کند و شعلة آن را در دهان خود فرو می برد و بیرون می آرد، و از مردم پول می گیرد. 2 - فتنه انگیز. 3 - چیزی که با آن آتش روشن کنند، آتشگیره .