کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آبگیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آبگیر
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) 1 - استخر، حوض . 2 - تالاب ، برکه . 3 - ظرفی که در آن آب یا گلاب ریزند. 4 - خادم حمام . 5 - کسی که سوراخ ظرف هایی م انند سماور یا آفتابه را با موم مذاب یا قلع می گرفت . 6 - گنجایش حوض یا هر ظرف دیگری .
-
جستوجو در متن
-
ژیر
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) آبگیر.
-
باهه
فرهنگ فارسی معین
(هِ) ( اِ.) تالاب ، آبگیر.
-
تالاب
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) آبگیر، استخر، برکه .
-
ژی
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) آبگیر، آبدان .
-
موژ
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) = موژه : تالاب ، آبگیر.
-
کولاب
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) آبگیر، استخر.
-
مرداب
فرهنگ فارسی معین
(مُ) (اِمر.) تالاب ، آبگیر.
-
غدیر
فرهنگ فارسی معین
(غَ) [ ع . ] (اِ.) آبگیر، تالاب .
-
آبکند
فرهنگ فارسی معین
(کَ) (اِمر.) 1 - آبگیر. 2 - گودال .
-
برکه
فرهنگ فارسی معین
(بِ کِ) [ ع . برکة ] ( اِ.) آبگیر، تالاب .
-
برم
فرهنگ فارسی معین
(بَ) [ په . ] ( اِ.) آبگیر، استخر، برکة آب .
-
حوض
فرهنگ فارسی معین
(حُ) [ ع . ] (اِ.) آبگیر، تالاب . ج . حیاض .
-
کول
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - کتف ، دوش . 2 - آبگیر، برکه .