کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آبشخور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آبشخور
فرهنگ فارسی معین
(بِ خُ) (اِمر.) = آبشخوار. آبشخورد: 1 - جای خوردن یا برداشتن آب . 2 - ظرف آبخوری . 3 - منزل ، مقام . 4 - بهره ، قسمت . 5 - سرنوشت .
-
جستوجو در متن
-
منهل
فرهنگ فارسی معین
(مَ هَ) [ ع . ] (اِ.) جای نوشیدن آب ، آبخور، آبشخور؛ ج . مناهل .
-
آبخور
فرهنگ فارسی معین
(خُ) (اِمر.) 1 - سرچشمه و محلی که از آن جا آب برگیرند و بنوشند، آبشخور. 2 - قسمت ، نصیب . 3 - موی اضافی سبیل .
-
آبخورد
فرهنگ فارسی معین
(خُ) 1 - (مص مر.) آب خوردن . 2 - (اِمر.) آبخور، آبشخور. 3 - بهره ، نصیب .
-
آخورسنگین
فرهنگ فارسی معین
( ~. سَ) (اِمر.) 1 - آخوری که در آن کاه و علف نباشد. 2 - سنگاب ، آبشخور ساخته شده از سنگ برای چهارپایان اهلی .
-
مشرب
فرهنگ فارسی معین
(مَ رَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - آبشخور. 2 - روش ، مسلک . ج . مشارب .