کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آبادان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آبادان
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (ص مر.) 1 - معمور، دایر. 2 - مزروع ، کاشته . 3 - پر، مشحون . 4 - سالم ، تندرست . 5 - مأمون ، ایمن . 6 - مرفه . 7 - شهر آبادان .
-
جستوجو در متن
-
معمر
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع . ] (اِمف .) آبادان ، معمور.
-
خانه خراب
فرهنگ فارسی معین
( ~. خَ) (ص مر.) 1 - تهیدست ، بدبخت . 2 - نوعی نفرین دال بر آرزوی بدبختی کسی . مق . خانه آبادان .
-
عامر
فرهنگ فارسی معین
(مِ) [ ع . ] 1 - (اِفا.) آباد کننده . 2 - اقامت کننده در جای آباد. 3 - (ص .) معمور، آبادان .
-
آبادانی
فرهنگ فارسی معین
(حامص . اِ.) 1 - عمران ، آبادی . 2 - منسوب به شهر «آبادان ». 3 - آبادی ، قریه . 4 - رفاه ، آسایش . 5 - زراعت ، کشاورزی .
-
آکندن
فرهنگ فارسی معین
(کَ دَ) [ په . ] (مص م .) 1 - پر کردن ، انباشتن . 2 - توی چیزی را پُر کردن . 3 - سطح چیزی را با چیز دیگری پوشاندن . 4 - غنی کردن ، آبادان کردن . 5 - مدفون ساختن .
-
فربه
فرهنگ فارسی معین
(فَ بِ) [ په . ] (ص .)1 - پُرگوشت ، چاق . 2 - عظیم ،سنگین .3 - نیرومند.4 - سخت ، شدید. 5 - آبادان ، پر رونق . 6 - بسیار، فراوان . 7 - ضخیم ، ستبر.
-
آن
فرهنگ فارسی معین
1 - پسوند دال بر زمان : بامدادان ، ناگاهان . 2 - پسوند دال بر مکان و موطن : گیلان ، یونان ، ایران ، دیلمان . 3 - پسوند حاصل مصدر است در آخر ریشة فعل : چادردران کردن ، راه جامه دران . 4 - پسوند دال بر کثرت و استمرار در آخر اسم فاعل (مرخم .): درم - ر...