کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
white-tipped shark پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
tip
نوک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] ← رأس
-
white tip of rice, rice white tip
نوکسفیدی برنج
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] بیماری ناشی از نِماتُد (nematode) آفهلنکوئیدس بِسهیی (Aphelenchoides besseyi) و کمبود منیزیم در برنج که در آن نوک برگها سه تا پنج سانتیمتر سفید و سپس خشک و پاره میشود
-
tip in, tip-in shot, tap in
پرتاب سرپنجه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] در بسکتبال، پرتاب دوم درنتیجۀ نوگیری پرتاب بهثمرنرسیده با ضربۀ آهستۀ سرانگشتان به توپ
-
tip burn
نوکسوختگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] بافتمردگی نوک برگ در نتیجۀ تنش آب ناشی از باد و نمک و تجمع سم
-
contact tip
نوک سوزان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک- اپتیک] تار نوری با نوک اندودشده که براثر عبور نور لیزر داغ میشود و در هنگام تماس میسوزاند
-
lensed tip
نوکعدسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک- اپتیک] نوعی تار نوری که نوک آن را به شکل عدسی درآوردهاند
-
tip line
شیبخط
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] سطح تماس دو نهشتۀ متوالی در یک چال یا گودال که شکل و زاویه و تعداد آنها نوع فعالیتهای صورتگرفته در زمانهای متفاوت را تااندازهای روشن میسازد
-
tip layering
خواباندن انتهایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی- علوم باغبانی] نوعی خواباندن که در آن نوک شاخه در خاک قرار داده میشود تا ریشهدار شود
-
white mould/ white mold
کپک سفید
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] بیماری قارچی ناشی از اسکلروتینیا اسکلروتیوروم (Sclerotinia sclerotiorum) که نشانۀ ویژۀ آن تشکیل پوشش سفید جُلینهای بر روی قسمتهای هوایی گیاه است
-
white goods
لوازم خانگی اسقاطی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] لوازم خانگی و بعضاً صنعتی بزرگ فرسوده، مانند اجاق و یخچال و ماشین لباسشویی
-
white light
نور سفید
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] ترکیبی از تابشهای تکفام با نسبتهایی که سبب میشود مجموعۀ تابش بیرنگ به نظر برسد
-
white ice
یخ سپید
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] یخی که ظاهر سفید آن ناشی از وجود حباب در داخل یخ است
-
white hat
کلاهسفید
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] رخنهگری که برای پیشگیری از عملیات غیرقانونی، مانند ورود غیرمُجاز به شبکههای رایانهای، به کار گرفته میشود
-
white flour
آرد سفید
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] آردی که بخش اعظم آن از دروندانۀ گندم تشکیل شده است
-
white propaganda
تبلیغات سفید
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] تبلیغاتی که از سوی منبع مشخص و معتبر منتشر میشود و همان منبع مسئولیت آن را میپذیرد