کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
two-part پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
two's complement, complement on two
مکملِ دو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] مکملی که برای هر عدد دودویی، با افزودن یک به مکملِ یک آن به دست میآید
-
part 2
قطعه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و اجزای خودرو ، علوم مهندسی] بخشی از یک سامانه که خود بهتنهایی به کار نرود و قابل تجزیه و تقسیم به اجزای دیگر نباشد
-
parts of speech
اجزای کلام
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] در دستور زبان، نوعی طبقهبندی که براساس آن طبقۀ واژگانی کلمات که عمدتاً شامل اسم، ضمیر، فعل، صفت، حرف اضافه، حرف ربط، صوت و حرف تعریف است، مشخص میشود متـ . اقسام کلمه
-
integral part
جزء صحیح
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] برای هر عدد حقیقی x، عدد صحیح یکتایی مانندn که n ≤ x < n + 1
-
part-object
پارکامینه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] در نظریۀ روانکاوی، بخشی از بدن که کامینۀ عشق باشد
-
part 1
پاره
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مواد و متالورژی] بخشی از یک سامانه که خود بهتنهایی به کار نرود و قابل تجزیه و تقسیم به اجزای دیگر نباشد
-
aliquot part
شمارنده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] مقسومعلیهی که یک عدد صحیح را به اجزای برابر، بدون باقیمانده، تقسیم میکند
-
bit part
خردهنقش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] نقش کوچکی در فیلم که بازیگر آن معمولاً فقط یکی دو جمله ادا میکند
-
parting lineation
خطوارگی جدایشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] نوعی خطوارگی که در آن بینظمیها یا رشتههای نامشخص بر روی صفحات لایکبندی (lamination) دیده میشود
-
parting corrosion
خوردگی جدایشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[خوردگی] ← خوردگی گزینشی
-
integration by parts
انتگرالگیری جزءبهجزء
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] روشی در انتگرالگیری که در آن از فرمول مشتق حاصلضرب دو تابع استفاده میشود
-
two shot
نمای دونفره
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] نمایی که در آن دو بازیگر یا مجری در قاب تصویر دیده میشوند؛ این نما معمولاً از کمر یا از شانه به بالاست
-
two-storeyed
دواشکوبه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] ویژگی جنگلی که دو لایه تاجپوشش دارد
-
life-limited part, LLP, limited life part
قطعۀ عمرمحدود
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] قطعهای که عمر مفید آن برای مدتی خاص پیشبینی شده است و پس از انقضای آن دیگر قابل استفاده نیست
-
two-by-two seating, 2+2 seating
چینش دوـ دو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] چینش عرضی صندلیها در وسایل نقلیۀ عمومی بهنحویکه در هر ردیف دو صندلی در هر سوی راهرو قرار گیرد