کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
transition پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
transitive
گذرا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] فعلی که مفعول بیواسطه میپذیرد متـ . متعدی فعل گذرا، فعل متعدی transitive verb
-
transitivity
گذرایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] مقولهای دستوری مبتنی بر رابطۀ فعل گذرا و عناصر وابسته به آن در جمله
-
nutritional transition/ nutrition transition
گذار تغذیهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] مجموعۀ تغییراتی که در ترکیب و نوع رژیم غذایی و الگوی فعالیت و وضعیت تغذیۀ یک جامعه در طول زمان ایجاد میشود
-
transition mutation/ transitional mutation
جهش همگشتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] جهشی که در آن یک باز پیریمیدین جانشین پیریمیدینی دیگر یا یک باز پورین جانشین پورینی دیگر میشود متـ . همگشت transition 2
-
transition element, transition metal
عنصر واسطه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] عنصری از گروه عنصرهای فلزی که در آن به جای پر شدن لایۀ بیرونی تا 8 الکترون، لایۀ زیرین از 8 تا 18 یا 32 الکترون در حال پر شدن است
-
transition layer
لایۀ گذار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] فضای بین تراز گذار و فرازای گذار
-
transition point
محدودۀ انتقال
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] جایی از خط که در آن مدول خط (track modulus) تغییر میکند
-
transitive verb
فعل گذرا، فعل متعدی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] ← گذرا
-
transit technology
فنّاوری حملونقل عمومی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] فنّاوری مربوط به مشخصههای فیزیکی وسایل نقلیۀ عمومی و بستر حرکت آنها
-
transit reliability
قابلیت اعتماد حملونقل عمومی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] عملکرد واقعی حملونقل عمومی با توجه به برنامه که بر شاخصهایی مانند زمان انتظار و تمایل مسافر به استفادۀ دائم از خدمات و زمان کل سفر و سطح مسافرگیری تأثیر میگذارد
-
transit passenger
مسافر گذری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مشترک حملونقل] مسافری که از کشوری به قصد کشور دیگر، از کشور ثالث عبور کند
-
transit centre
مرکز ایستگاهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] ایستگاهی که محل تلاقی چند مسیر یا خطوط وسایل نقلیۀ مختلف است
-
transition 2
واگشت 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] در بسکتبال، تغییر از وضعیت دفاعی به وضعیت تهاجمی یا برعکس
-
transition 3
همگشت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] ← جهش همگشتی
-
transit state
کشور گذرگاهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جغرافیای سیاسی] کشوری با ساحل یا بدون ساحل دریا که بین یک یا دو کشور خشکیبست و دریا قرار گرفته است و امکان عبورومرور و حملونقل را برای کشور خشکیبست فراهم میکند