کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
times پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
time chart, time plot
نمودار زمانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آمار] نموداری دوبُعدی که مقادیر یک سری زمانی را بر روی محور عمودی و زمان را بر روی محور افقی نشان میدهد
-
platform time, work time
مدت کار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای، حملونقل ریلی] 1. مدتزمانی که یک واحد حملونقل عمومی فعالیت درآمدزا دارد 2. مدتزمانی که بهرهبردار مکلف است با وسیلۀ نقلیۀ عمومی به ارائۀ خدمات بپردازد 3. مدتزمانی که بهرهبردار عملاً به ارائۀ خدمات میپردازد
-
pre-timed signal timing
زمانبندی ثابت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] در چراغ راهنمایی، تنظیم نوبت و مدت حرکت وسایل نقلیه و عابران در هریک از انشعابهای یک تقاطع بهصورت خودکار و ازپیشتعیینشده
-
cure time, curing time
زمان پخت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی بسپار] فاصلۀ زمانی میان قرارگیری یک بسپار گرماسخت در معرض شرایط پخت تا هنگامی که خواص معینی در آن پدید آید
-
coherence time, boiling time
زمان همدوسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم رصدی و آشکارسازها] میانگین مدت لازم برای آنکه فاز نسبی دو موج یا فاز تکموج به مقدار قابلملاحظهای تغییر کند متـ . تأخیر زمانی گرینوود Greenwood time delay
-
time marker/ time-marker
شاخص زمانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] گروهی از دستساختهها که باتوجهبه برخورداری از مجموعهای از شاخصههای همگن، اهمیت زمانی دارند
-
layover time, recovery time, relay time
توقف ایستگاهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] زمان توقف مجاز در ایستگاه، از لحظۀ ورود تا عزیمت، برای تغییر جهت وسیلۀ نقلیه و جبران تأخیر و آمادگی بازگشت
-
prime time, peak time, class A time
زمان اوج 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] پرمخاطبترین ساعات برنامههای تلویزیونی یا رادیویی
-
pad time, make up time, premium time
زمان جبران
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] نوعی زمان مجاز بیکاری که در آن راننده حتی اگر کار نکرده باشد، حداقل دستمزد را دریافت میکند
-
allowance time, bonus time, dead time 1, hold time
زمان مجاز بیکاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] مدتزمانی که در آن راننده دستمزد دریافت میکند، بحتی اگر کاری کرده باشد متـ . زمان مجاز
-
universal time, Greenwich Mean Time
ساعت جهانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] زمان قراردادی مورد توافق همۀ کشورهای جهان که نسبت به مبدأ گرینویچ تعیین میشود
-
boarding time 1, embarkation time
ساعت مسافرگیری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] ساعتی که از مسافران درخواست میشود سوار هواگَرد شوند
-
disintegration time, tablet disintegration time
زمان فروپاشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم دارویی] مدتزمان لازم برای فروپاشی قرص و تبدیل آن به ذرات سازنده در اندازۀ مشخص، تحت نظارت دقیق
-
detention time 1, retention time
زمان ماند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] مدتزمان لازم برای آنکه جریان معینی از سیال مخزنی را پر کند، یا مدتزمان نظری لازم برای گذر جریان معین سیال از مخزن
-
time signature
میزاننما
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] دو عدد که یکی بالای دیگری نوشته میشود و تعیینکنندۀ تعداد ضرب در هر میزان و ارزش زمانی نسبی نُتها است؛ این اعداد بعد از کلید و مایهنما قرار میگیرد