کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
stationing پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
station amenities, station facilities
تأسیسات ایستگاه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] تجهیزات تأمین آب و برق و مواردی از این قبیل در ایستگاههای راهآهن
-
station to station time
زمان خروجتاخروج
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] فاصلۀ زمانی بین خروج وسیلۀ نقلیه از دو ایستگاه متوالی
-
station to station speed
سرعت خروجتاخروج
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] سرعت متوسط سفر وسیلۀ نقلیۀ عمومی بین دو ایستگاه متوالی از زمان ترک ایستگاه اول تا ترک ایستگاه بعدی
-
station wagon, station 3
خودروِ سفری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] خودروی که صندلی عقب آن قابل برداشتن یا تا شدن باشد و صندوق عقب نداشته باشد متـ . سفری
-
intermodal station, multimodal station
ایستگاه چندگانه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] ایستگاهی متشکل از پایانههای مختلف آبی و جادهای و ریلی و هوایی
-
ocean station, marine station
ایستگاه دریایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] منطقۀ ویژهای از سطح اقیانوس تقریباً به شکل مربع با اضلاع 200 میل دریایی
-
broadcast station, station 2
ایستگاه رادیوتلویزیونی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] ایستگاهی که ازطریق آن برای عموم مردم برنامۀ رادیویی یا تلویزیونی پخش میشود متـ . فرستندۀ رادیوتلویزیونی
-
wayside station, crossing station, roadside station, non-junction station
ایستگاه تلاقیـ سبقت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] نیمایستگاهی که اغلب برای سبقتگیری قطار تندرو از قطار کندرو یا برای آزاد کردن مسیر حرکت دو قطار مقابل مورد استفاده قرار میگیرد
-
assembly station
محل تجمع
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] محلی بر روی عرشه یا هر جای دیگر کشتی مانند غذاخوری که مسافران و خدمه در مواقع اضطراری و ضروری مطابق با فهرست فراخوانی در آن جمع میشوند
-
anchor station
محل لنگر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] محل خاصی برای خدمۀ لنگر بهمنظور لنگراندازی و لنگربرداری
-
off station
نادَرجا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] ویژگی نشانفرست یا شناوه یا شناوری که به دلایل مختلف در محل مشخصشده در نقشه قرار نداشته باشد
-
flag station
نیمایستگاه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] نوعی ایستگاه بستۀ دارای ساختمان و سکو و در برخی موارد خطوط کناری و کارمند
-
station limit
حد ایستگاه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] مرز بین ایستگاه و سیرگاه که دارای مدارهایی با نشانکها/ سیگنالهای الکتریکی متفاوت است
-
station headway
سرفاصلۀ ایستگاهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] کوتاهترین سرفاصلۀ ممکن که در ایستگاهها به کار گرفته میشود
-
halt station
سکوی توقف
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] سادهترین نوع ایستگاه که معمولاً یک سکو و یک تابلو دارد