کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
startful پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
start-to-start, SS
آغازبهآغاز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت-مدیریت پروژه] ویژگی رابطهای منطقی بین دو فعالیت که در آن آغاز شدن فعالیت پسین مشروط به آغاز شدن فعالیت پیشین است
-
hung start, false start
راهاندازی ناقص
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] نوعی راهاندازی که در آن موتور توربینی به گردش درمیآید، اما دور آن به حد پایدار نمیرسد
-
start date
تاریخ آغاز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت-مدیریت پروژه] زمان تقویمی آغاز یک فعالیت در برنامۀ زمانبندی
-
hot start
راهاندازی داغ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] نوعی راهاندازی که در آن پس از روشن کردن موتور توربینی، دمای داخلی آن بهحدی بالا میرود که به موتور آسیب جدی وارد میشود و بازرسی فنی آن الزامی است
-
aborted start
راهاندازی نافرجام
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] ناتمام ماندن فرایند روشن شدن هواگَرد به دلیل عدم احتراق طبیعی در محدودۀ زمانی مقرر
-
traction lock, starting lock
قفل کشش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] نوعی سامانۀ نظارت یا واپایش اضافی که در شرایط خاص بهطور خودکار از وارد شدن نیروی کشش بر واحدهای کِشنده جلوگیری میکند
-
start-to-finish, SF 1
آغازبهپایان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت-مدیریت پروژه] ویژگی رابطهای منطقی بین دو فعالیت که در آن پایان یافتن فعالیت پسین مشروط به آغاز شدن فعالیت پیشین است
-
current start date
آغاز جاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت-مدیریت پروژه] تاریخ برآوردی آغاز یک فعالیت
-
actual start date, AS
آغاز واقعی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت-مدیریت پروژه] تاریخی که فعالیت عملاً آغاز میشود
-
start-up lost time
زمان هدررفتۀ آغازین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] مدتزمان لازم برای شروع حرکت خودروهای ابتدای صف تقاطع چراغدار
-
early start date, ES
زودترین آغاز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت-مدیریت پروژه] در روش مسیر بحرانی، زودترین زمان ممکنی که در آن میتوان یک فعالیت را باتوجهبه منابع و قیدها و تاریخ دادهها آغاز کرد
-
finish-to-start, FS
پایانبهآغاز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت-مدیریت پروژه] ویژگی رابطهای منطقی بین دو فعالیت که در آن آغاز شدن فعالیت پسین مشروط به پایان یافتن فعالیت پیشین است
-
vegetarian quick-start diet
رژیم لاغری گیاهخواری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] رژیم لاغری که در آن از مصرف گوشت و فراوردهها و محصولات گوشتی پرهیز میشود
-
late start date, LS
دیرترین آغاز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت-مدیریت پروژه] رویکردی در باستانشناسی از دهۀ 1960 به بعد که به مطالعۀ رفتار انسان در محیطزیست پیشازتاریخ میپردازد و بهشدت تحت تأثیر مفاهیم رفتارشناسی جانوری است
-
initiation codon, start codon, initiator codon
رمزۀ آغازش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] رمزهای در رِناپ که در جریان ترجمه، نخستین آمینواسید پروتئین درحالساخت را تعیین میکند متـ . آغازگر2 initiator 2 آغازگاه ترجمه translation initiation site