کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
space-charge-limited current پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
space-charge laye
لایۀ بارفضایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] ← تُنُکلایه
-
spacing
سرفاصله
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] حدِّفاصل جلوی یک خودرو تا جلوی خودروِ بعد در صف خودروهای متوالی
-
salve charge, salvage charges
هزینۀ بازگردانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] ← پاداش بازگردانی
-
charging foul, charging
خطای حمله
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] در بسکتبال، خطای بازیکن مهاجم بر روی بازیکن مدافعی که در وضعیت ایستا قرار دارد
-
electric charge, charge 1
بار الکتریکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] یکی از خواص ذاتی ماده که پدیدههای الکتریکی و مغناطیسی را به وجود میآورد متـ . بار 4
-
limit superior, superior limit
حد زبرین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] فرمولدار
-
limit inferior, inferior limit
حد زیرین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] فرمولدار
-
limited voting, limited vote
رأیگیری محدود
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] نوعی رأیگیری که در آن هر رأیدهنده باید به تعدادی کمتر از کسانی که باید انتخاب شوند رأی دهد
-
metrisable space/ metrizable space
فضای سنجهپذیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] فضایی توپولوژیکی مانند X که بتوان در آن سنجهای را چنان تعریف کرد که توپولوژی حاصل از آن، همان توپولوژی فضای X باشد
-
space key, space 2
کلید فاصله
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] کلید بزرگی در قسمت پایین صفحهکلید که برای ایجاد فاصله بین نویسهها به کار میرود متـ . فاصله 2
-
intake charge
مخلوط سوخت و هوا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] سوخت و هوایی که بهصورت مخلوط به داخل موتور جریان مییابند
-
charge 3
هزینه 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] مبلغی که برای حمل کالا و خدمات مربوط به آن پرداخت میشود
-
access charge
هزینۀ دسترسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] هزینهای که شرکت مخابرات محلی، برای استفاده از خطوط دسترسی، از مشترکان بهصورت ماهیانه و در ازای مدتزمان استفاده از آن خطوط اخذ میکند
-
usage charge
هزینۀ کارکرد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] بخشی از هزینهای که کاربر خدمات مخابراتی باید بپردازد و با مصرف واقعی خدمات مخابراتی متناسب است و براساس تعداد، مدت، فاصله یا زمان تماس تعیین میشود
-
charge minimum
هزینۀ کمینه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] کمترین هزینهای که، صرفنظر از حجم و وزن، برای حمل یک محموله از مبدأ به مقصد مشخص پرداخت میشود