کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
snow-in-summer پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
snow mould/ snow mold
کپک برفی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] نوعی بیماری قارچی که در زیر برف رشد میکند و با آب شدن برف جُلینه و لکههای بافتمرده تولید میکند
-
snow blink, snow sky
برفچشمک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] منطقۀ نسبتاً روشن سطح زیرین اَبر که براثر بازتاب نور از برف ایجاد میشود
-
corn snow, granular snow
برف دانهدانه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] ← برف بهاره
-
Indian summer
گرمای پاییزه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] دورهای در میانه یا اواخر پاییز با گرمای غیرعادی و روزهای صاف و آفتابی و شبهای سرد
-
summer tyre
تایر تابستانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار- تایر] تایری با ترمزگیری خوب بر روی زمینهای خشک و خیس در دماهایی بالاتر از دمایی که در آن یخزدگی جاده مشاهده میشود
-
summer wood
چوب تابستانه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] ← پسینچوب
-
summer solstice
انقلاب تابستانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] 1. نقطهای روی نیمۀ شمالی دایرهالبروج که در بیشترین فاصلۀ زاویهای از استوای آسمان است وبا رسیدن مرکز خورشید به آن، تابستان در نیمکرۀ شمالی آغاز میشود 2. زمانی که خورشید به این نقطه در آسمان برسد
-
blowing snow
کولاک برف
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] برفی که باد آن را از سطح زمین تا ارتفاع 2 متر یا بیشتر به هوا بلند میکند و دید افقی را به کمتر از 11 کیلومتر کاهش میدهد
-
snow pellets
گویچهبرف
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] بارشی متشکل از ذرات یخ سفید و کدر و تقریباً گِرد
-
snow effects
جلوههای برفگون
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] جلوههای ویژۀ نشاندهندۀ برف که به شیوههای مختلف، همزمان با فیلمبرداری یا بعد از آن، ایجاد شود
-
snow tyre
تایر گُلبرفی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار- تایر] تایری که نقش رویۀ آن طوری طراحی شده است تا در برف کشانش (traction) بهتری ایجاد کند
-
snow depth
ژرفای برف
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] ← انباشت برف
-
spring snow
برف بهاره
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] برف ترِ درشت و دانهدانه، شبیه به یخ خردشدۀ آبدار که عموماً در بهار یافت میشود متـ . برف دانهدانه corn snow, granular snow
-
snow plume
برفپَره
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] ← پرچمبرف
-
snow crust
برفپوسته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] سطح بیرونی سخت و خشک برف