کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
self-destructive پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
destruction
تخریب 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات، مهندسی مخابرات] وضعیتی که در آن قابلیت زیرساختهای مهم برای ارائۀ محصول یا خدمات در سطح مورد انتظار به مشتری از بین میرود
-
self
خود
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] کلیت فرد، شامل همۀ ویژگیهای آگاهانه و ناآگاهانه و جسمی و ذهنی او
-
interface of destruction
میانای تخریبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] میانایی که براثر کندوکاو و فعالیتهای بعدی در یک واحد لایهنگاری معین به وجود آمده باشد
-
information destruction
تخریب اطلاعات
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] بخشی از تهدید جنگ اطلاعات، شامل از دست دادن دادهها یا عدم دسترسی به آنها براثر تَک خصمانه
-
destructive interference
تداخل ویرانگر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] ترکیب دو یا چند موج که باعث تشکیل موجی با دامنهای کمتر از دامنۀ هریک از آنها شود
-
command destruct
سامانۀ انهدام بهفرمان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] سامانهای که موشک یا پهپاد یا سایر پرندههای بدون سرنشین را در هنگام بروز نقص فنی، برای جلوگیری از آسیبهای جانبی، منفجر میکند متـ . انهدام بهفرمان
-
destructive distillation
تقطیر تخریبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی شیمی] تجزیۀ ترکیبات آلی به کمک حرارت در نبود هوا
-
destructive behaviour
رفتار تخریبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] تمایل به ابراز خشم و خشونت و پرخاشگری با نابود کردن اشیا یا افراد یا آسیب رساندن به آنها
-
self assembly/self-assembly
خودگردایش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-میکربشناسی] قابلیت ایجاد ساختارهایی از زیرواحدهای سازندۀ آن بیآنکه منبعی بیرونی اطلاعاتی دربارۀ نحوۀ ساخت ساختارهای اولیه ارائه دهد
-
self assertion, self assertive
خودابرازگری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] فرایند تأکید بر نظرات خود و انجام اعمالی که نیازها و حقوق و خواستههای فرد را در مرکز توجه قرار میدهد متـ . ابراز وجود
-
self work
اثر خویشمدار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم کتابداری و اطلاعرسانی] آثاری مانند زندگینامۀ خودنوشت و یادداشتهای روزانه و سفرنامه که موضوع آن شرح زندگی پدیدآور باشد
-
self-pollinated
خودگردهافشان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی، کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] ویژگی گل یا گیاهی که گردهافشانی آن در خود گیاه صورت میپذیرد
-
self-pollination
خودگردهافشانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی، کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] نوعی گردهافشانی که در آن گردۀ گیاه مادگی همان گیاه را بارور میکند
-
self-care
خودمراقبتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت سلامت] مراقبتهای فردی یا پزشکیای که خود بیمار با راهنمایی ارائهکنندگان مراقبتهای سلامت انجام میدهد
-
self-centralizer
خودمرکزیساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] زیرگروه H از یک گروه G که با مرکزیساز خود برابر است