کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
pulse inductive microwave magnetometry پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
sync pulse, synchronizing pulse
تَپ همگاهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] در سامانۀ ضبط صدا، تپی که در فرایند همگاهسازی تصویر و نوارهای مغناطیسی به کار میرود
-
pulsed column/ pulse column
ستون تپشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی شیمی] ستون استخراج مایعـ مایعی که با یک پمپ ضربهای مادۀ جاذب را به پایین آن تزریق میکنند و مایع بهصورت پیوسته از بالا به پایین جاری میشود
-
pulse train, pulse sequence, pulse string, pulse group
قطار تَپ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] تعداد زیادی تَپ/ پالس که پشتسرهم میآیند و مشخصات یکسانی دارند متـ . قطار پالس
-
pulse 2
نبض
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] انقباض و انبساط متناوب و منظم سرخرگها که براثر عبور امواج جریان خونِ ناشی از ضربان قلب به وجود میآید
-
abdominal pulse
نبض شکمی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] نبضی که در روی آئورت شکمی دیده یا لمس میشود
-
pulse compression
فشردهسازی تَپ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] فرایند کاهش پهنای تَپ/ پالس در پردازش نشانک/ سیگنال متـ . فشردهسازی پالس
-
pulse modulation
مدولهسازی تَپ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] نوعی مدولهسازی که در آن، مشخصۀ تَپی/ پالسی توسط نشانک/ سیگنال مدولهساز تغییر داده میشود، مانند مدولهسازی بسامد تَپ/ پالس و مدولهسازی فاز تَپ/ پالس متـ . مدولهسازی پالس
-
pulse height
ارتفاع تَپ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] دامنۀ تَپ/ پالس که برحسب ولت اندازهگیری میشود
-
pulse 1
تَپ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] تغییر ناگهانی و کوتاهمدت کمیتی که معمولاً مقدار ثابتی دارد
-
pulse stuffing
تَپافزایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] گنجاندن تَپها/ پالسهایی در یک قطار تَپ/ پالس برای هدفی خاص متـ . پالسافزایی
-
bubble pulse
تَپ حباب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] رُمبشهای پیاپی حباب حاصل از چشمۀ لرزهای در آب متـ . پالس حباب
-
pulse headway
سرفاصلۀ هماهنگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] سرفاصله برای تمامی یا غالب خطوط در یک سامانۀ زمانبندیشدۀ انتقال مسافر
-
pulse dispersion
پاشش تَپ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] افزایش پهنای تَپ/ پالس براثر عبور از خط انتقال متـ . پاشش پالس
-
pulse oximetry
اکسیژنسنجی ضربانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی پزشکی] نوعی اکسیژنسنجی که در آن تغییرات حجم خون در سرخرگهای پیرامونی مانند انگشت و لالۀ گوش در هر سیستول (systole) مبنای سنجش قرار میگیرد
-
pulse repetition interval, pulse repetition period, pulse interval
بازۀ تکرار تپ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] فاصلۀ زمانی بین یک تَپ/ پالس و تَپ/ پالس بعدی متـ . بازۀ تکرار پالس