کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
precipitating پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
precipitate
رسوب 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی بسپار] مادهای که از یک محلول یا محلول تعلیقی براثر تغییر شیمیایی یا فیزیکی جدا شود
-
precipitant
رسوبدهنده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی بسپار] مادهای که با افزودن آن به یک محلول رسوب ایجاد شود
-
precipitation softening
سختیگیری تهنشستی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[خوردگی] فرایندی برای کاهش یا زدودن سختی آب و خاصیت قلیایی و سیلیس و دیگر آلایندههای آب با استفاده از آهک و سود آهک یا آهک و سدیمآلومینات که ترکیبات نامحلول تشکیل میدهند و این ترکیبات ازطریق رسوبگذاری یا صافش از آب جدا میشوند متـ . نرمسازی ته...
-
precipitation shield
سپراَبر بارشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] در تصاویر ماهوارهای، بخشی از سپراَبر گسترده که بر مبنای دیدبانیهای سطح زمین یا راداری در آن بارش مشاهده میشود
-
precipitation drag
پَسار بارشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] پَسار ناشی از وجود برفابه یا آب راکد بر روی چرخهای هواگَرد
-
excessive precipitation
بسبارش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] بارشی معمولاً بهصورت باران با شدت غیرعادی
-
relapse precipitant
تسریعکنندۀ بازگشت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اعتیاد] هر عاملی که بازگشت را تسریع کند متـ . تلنگر بازگشت، بازگشتآور relapse trigger
-
electrostatic precipitator
رسوبده ایستابرقی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] دستگاهی که با استفاده از ولتاژ بالای جریان مستقیم و ایجاد محیط یونیده در میدان الکتریکی، ذرات موجود در گاز ورودی را باردار میکند و به طرف الکترود جمعآورنده میراند و از گاز جدا میکند متـ . رسوبده الکترواستاتیکی اختـ . ...
-
precipitation 2
رسوبدهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی بسپار] فرایند تشکیل فاز جامد قابل جداشدن در یک محیط مایع
-
precipitating factor
عامل تسریعکننده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سلامت] عاملی که باعث شروع زودتر بیماری یا رویداد یا رفتار میشود متـ . تسریعکننده
-
precipitable water
آب بارششو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] کل بخارِ آبِ موجود در ستونی قائم از جوّ، با سطح مقطع واحد در بین دو تراز مشخص، که معمولاً بر مبنای ارتفاع مقدار آبی است که در صورت تبدیل تمام بخار به مایع در ظرفی با همان سطح مقطع قابل جمعآوری است متـ . بخار آب بارششو precipitable water...
-
precipitation station
ایستگاه بارشسنجی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] ایستگاهی که در آن فقط دیدبانی بارش صورت میگیرد
-
precipitation 1
بارش 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] 1. ذرات آبی که به هر شکل و اندازه به حالت مایع یا جامد در جوّ تشکیل شود و به سطح زمین ریزد 2. مقدار آبی که در دورۀ زمانی مشخص در محل معینی از زمین ریزش کند
-
freezing precipitation
بارش یخزن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] هر شکلی از بارش که بهمحض برخورد با زمین یا اشیای در معرض بارش یخ میزند
-
precipitation inhibitor
بازدارندۀ تهنشستی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[خوردگی] نوعی بازدارندۀ خوردگی که با تشکیل محصولات غیرمحلول یا با حلاّلیتپذیری کم بر روی سطح فلز مانع از خوردگی آن در محیطهای آبی میشود