کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
posterior naris پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
posterior median line, posterior midline
خط میانی پسین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم تشریحی] خطی فرضی حاصل از تلاقی صفحۀ میانی با سطح پسین بدن
-
posterior triangle
مثلث پسین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم تشریحی] ← ناحیۀ خارجی گردن
-
posterior cervical region, regio cervicalis posterior, regio colli posterior, posterior neck region, posterior region of neck
ناحیۀ پسین گردن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم تشریحی] ناحیهای در پس گردن بین لبههای کناری ماهیچۀ ذوزنقه متـ . ناحیۀ پسِ گردن nuchal region, regio nuchalis
-
posterior region of arm, posterior brachial region, regio brachialis posterior
ناحیۀ پسین بازو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم تشریحی] ناحیهای از اندام فوقانی که در پشت بازو قرار گرفته است متـ . سطح پسین بازو posterior surface of arm, facies brachialis posterior
-
Posterior chamber, camera posterior bulbi, camera oculi posterior
اتاقک پسین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] آن بخش از فضای حاوی مایع زلالیه که بین قرنیه و عدسی قرار دارد و از جلو به عنبیه و از عقب به عدسی محدود است
-
posterior surface of arm, facies brachialis posterior
سطح پسین بازو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم تشریحی] ← ناحیۀ پسین بازو
-
posterior surface of forearm, facies antebrachialis posterior
سطح پسین ساعد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم تشریحی] ← ناحیۀ پسین ساعد
-
posterior region of forearm, regio antebrachii posterior, regio antebrachialis posterior, posterior antebrachial region
ناحیۀ پسین ساعد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم تشریحی] سطح پسین ناحیۀ ساعد بین زائدۀ آرنج و مچ متـ . سطح پسین ساعد posterior surface of forearm, facies antebrachialis posterior
-
posterior cross-bite
وارونبَست خلفی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی-دندانپزشکی] نوعی وارونبَست که در آن یک یا بیش از یک دندان خلفی شیری یا دائمی در سمت زبانی دندانهای فک پایین قرار گرفته است
-
spina bifida posterior
مهرهشکاف پسین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] مهرهشکافی که در آن بیرونزدگی به سمت پسین ستون مهرهها رخ دهد
-
posterior probability, a posteriori probability
احتمال پسینی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آمار، ریاضی] احتمال یک پیشامد که پس از مشاهدۀ دادههای مربوط به متغیری تصادفی محاسبه میشود و در تقابل با احتمال پیشینیِ همان پیشامد قبل از مشاهدۀ دادههاست
-
posterior distribution, a posteriori distribution
توزیع پسینی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] توزیع احتمال شرطی یک پارامتر به یک متغیر تصادفی بهشرط مشاهدۀ مقداری خاص از آن متغیر
-
posterior density, a posteriori density
چگالی پسینی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آمار، ریاضی] ضابطهای ریاضی که توزیع احتمال شرطی یک پارامتر مربوط به متغیری تصادفی را به شرط مشاهدۀ مقداری خاص از آن متغیر توصیف کند
-
posterior axillary line, linea axillaris posterior, linea postaxillaris, postaxillary line
خط زیربغلی پسین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم تشریحی] خطی عمودی که از چین پسین زیربغل میگذرد
-
occipitoposterior position, occiput posterior position
وضعیت پسِسری خلفی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] وضعیت جمجمهایِ جنین بهصورتیکه استخوان پسِِسری به حالت خلفی در سمت راست یا چپ لگن مادر قرار گیرد