کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
polishment پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
polish
براق کردن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] زدودن لایۀ سطحی از مواد غذایی یا دانههای برنج بهمنظور براقسازی
-
polisher
دستگاه براقکننده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] دستگاهی که سطح برخی مواد غذایی مانند دانههای برنج را براق میکند
-
polishing agent
مادۀ براقکننده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] مادهای که در فرایند براقسازی مواد غذایی به کار میرود
-
polishing brush
فرچۀ پرداخت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی-دندانپزشکی] فرچهای که معمولاً بر روی ابزارهای چرخشی (rotary instruments) نصب میشود و برای پرداخت دندانهای طبیعی یا مصنوعی به کار میرود
-
polishing 2
پرداخت 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی-دندانپزشکی، خوردگی، مهندسی مواد و متالورژی] [پزشکی-دندانپزشکی] 1. برداشتن و زدودن رنگانه از سطح مینای دندان.2. صیقلی و براق کردن ترمیم یا پرکردگی دندان [مهندسی مواد و متالورژی] فرایند صاف کردن سطح فلز با مواد ساینده
-
electrochemical polishing
پرداخت الکتروشیمیایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[خوردگی] ← الکتروپرداخت
-
polishing 1
براقسازی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] 1. فرایندی که در آن سطح مواد غذایی را براق میکنند 2. براق کردن سطح دانههای برنج در آخرین مرحلۀ شالیکوبی
-
polished 1
براقشده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] ویژگی مادۀ غذایی یا دانههای برنج که تحت فرایند براقسازی قرار گرفته باشند متـ . برّاق 3
-
polishing 3
شفافسازی 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] فرایندی که در آن پس از بوزدایی روغن خوراکی، کدورت احتمالی آن را با سرد کردن و جداسازی میگیرند
-
polished 2
شفافسازیشده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] ویژگی روغن خوراکی که کدورت احتمالی آن با سرد کردن و جداسازی گرفته شده است متـ . شفاف 2
-
floor polisher, floor buffer
کفساب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] دستگاهی برقی برای پاک کردن و براق کردن کف یا سطوحی از جنس چوبفرش و سنگ و سرامیک و موزاییک
-
chemical polishing,brightening
پرداخت شیمیایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[خوردگی] روشی که در آن با استفاده از یک محلول پایهآبی اسیدی حاوی مواد افزودنی مانند عامل سطحفعال و پایدارکننده، سطح فلز را صاف و صیقلی میکنند
-
flatting varnish, rubbing varnish, polishing varnish
ورنی سابخور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] نوعی ورنی حاوی رزین سخت که میتوان سطح آن را سابید و صاف کرد
-
wholly milled rice, white rice, polished rice
برنج سفید
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] برنجی که سبوس و جوانۀ آن بهطور کامل گرفته شده باشد