کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
operates پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
operation
عملیات ذهنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] عملیاتی در ذهن که حاصل روابط منطقی در فرایند به کار بردن نمادها یا موضوعات مادی با هدفی خاص است متـ . عملیات
-
fail-operational, fail-operative
خراب ـ کارا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای، حملونقل ریلی، حملونقل هوایی] ویژگی سامانهای که در صورت خرابی، علیرغم هشداردهی، در عملکردش محدودیتی ایجاد نمیشود
-
ground operator, ground tour operator
گشتپرداز محلی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] گشتپرداز یا سفرگذاری که مجموعهای از خدمات گردشگری مانند حملونقل بار و انتقال مسافر و بازدید از دیدنیها را برای گشتهای سفرگذاران دیگر فراهم میکند
-
operational environment
محیط عملیات
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] مجموعۀ شرایط و پیشامدها و عوامل ناخواستهای که بر تصمیمهای فرمانده یگان در نحوۀ بهکارگیری نیروهای نظامی اثر میگذارد
-
steadicam operator
متصدی پایادوربین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] فیلمبرداری که با پایادوربین کار میکند
-
operative ratio
نسبت بهرهبرداری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] نسبت درآمد حاصل از کرایۀ حملونقل عمومی به هزینههای بهرهبرداری از خدمات
-
handsfree operation
کاربری دستآزاد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] هر فرایندی که در طی آن کاربر بینیاز از بهکارگیری دستان خود بتواند تراکنشهای دادهای و اطلاعاتی از جمله تماس تلفنی را انجام دهد متـ . برخوانی دستآزاد
-
operational architecture
معماری عملیات
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] تشریح وظایف و عناصر عملیاتی و جریانهای اطلاعاتی مورد نیاز برای اجرا یا پشتیبانی عملکرد رزمی
-
operating time
مدت سیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای، حملونقل ریلی] مدتزمانی که عملاً و با احتساب زمانهای توقف لازم است تا یک واحد حملونقل عمومی برای رفتن از نقطهای به نقطۀ دیگر طی کند
-
semigroup of operators
نیمگروه عملگرها
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] خانوادهای از عملگرها بر روی یک فضای باناخ یا فضای بُرداری توپولوژیکی با این ویژگی که ترکیب هر دو عملگر از خانواده عنصری از همان خانواده باشد
-
operational characteristics
ویژگیهای عملیاتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] ویژگیهای نظامی مرتبط با عملکرد تجهیزات نظامی بهطور جداگانه یا در ترکیب با سایر تجهیزات
-
operator 2
ورزگر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] توالیای در یکی از دو انتهای ورزه که با عمل فرونشانی، رونویسی ورزه را تنظیم میکند
-
operating weight
وزن عملیاتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] وزن کلی هواگَردِ آمادۀ پرواز، شامل وزن آب و روغن و غذای سرنشینان و مسافر و خدمه و بار همراه
-
operational art
هنر عملیات
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] خلاقیت و مهارت و دانش و تجربۀ فرماندهان و افسران ستاد در طراحی راهبردها و لشکرکشیها و هدایت نبردها و عملیاتهای عمده و سازماندهی و بهکارگیری نیروهای نظامی متـ . هنر عملیاتی
-
boom operator
کاروَر آوند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] فردی در هواپیمای سوخترسان که هدایت آوند را بر عهده دارد