کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
hang-up پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
hang
گیرکردن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] وضعیت بازماندن نرمافزار یا سختافزار از ادامۀ فعالیت هنگامی که در انتظار وقوع رویدادی است که هرگز اتفاق نخواهد افتاد
-
hang-up signal
نشانک قطع
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] نشانک/ سیگنالی که وقتی کاربر گوشی را میگذارد، برای مرکز تلفن ارسال میشود تا مرکز اطلاع یابد که تماس به پایان رسیده است و خط را آزاد کند متـ . سیگنال قطع
-
hanging arm cast, hanging cast
آویزگچ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ارتاپزشکی] گچی از زیر محل شکستگی بازو تا انگشتان که با نوار از گردن آویزان میشود
-
hang fire
وقفه در آتش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] وضعیتی که در آن عملکرد سامانۀ آتش با تأخیر یا اخلال همراه است
-
hanging drop
روش قطرهآویز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-میکربشناسی] روشی عینی و مستقیم برای مشاهدۀ تحرک ریزاندامگانها در محیط مایع
-
up-converter, up-translator
فراگردان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] افزارهای که بسامدی را به بسامد بالاتر تبدیل میکند
-
hanging wall 2
کمربالا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] بخش زبرین رگه یا تودۀ معدنی
-
hanging wall 1
فرادیواره
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی، ژئوفیزیک] بخش زبرین گسل
-
hang glider, kite
سبکپَر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] وسیلۀ هوایی بسیار سبک با بالهایی شبیه به بال پرندگان که قادر به سریدن در هواست؛ این وسیله ممکن است مجهز به موتور کمکی باشد
-
powered hang glider
سبکپَر موتوری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] سبکپَری که با قدرت موتور پرواز کند
-
uplighting/ up lighting / up-lighting
نورپردازی بالاتاب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] تنظیم چراغها بهنحویکه نورشان به بالاتر از خط افق بتابد متـ . بالاتابی
-
up arrow key, up arrow
کلید بالابَر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] یکی از کلیدهای صفحهکلید رایانه که فشار دادن آن باعث حرکت مکاننما، معمولاً به اندازۀ یک سطر، به سمت بالا میشود متـ . بالابَر 2
-
follow-up mode, follow-up
حالت پیرو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] حالتی از سامانۀ سکان که در آن سامانه دستورهای دورافزار سکان را اجرا میکند و اگر سکان به وسط یا هر وضعیت دیگری برگردد، تیغۀ سکان فوراً از فرمان دادهشده پیروی میکند و به وضعیت جدید میرسد اختـ . پیرو FU
-
green up
نورویش 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] رویش مجدد گیاه پس از سرمای زمستان یا پس از بروز تنشهای زنده و غیرزنده
-
match up
یارگیری برابر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] تعیین بازیکنی با ویژگیهای مشابه و همسنگ بازیکن تیم حریف برای مقابلۀ پایاپای با یکدیگر