کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
hand truck پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
bow hand/ bow-hand
دست کمان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] ← دست ستون
-
left-handed structure, left-handed
ساختار چپگرد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] ساختار بلوری که ساختار راستگرد آن مانند تصویر آینهای آن است
-
right-handed structure, right-handed
ساختار راستگرد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] ساختار بلوری که ساختار چپگرد آن مانند تصویر آینهای آن است
-
vote by show of hands, show of hands
رأی با دست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] نوعی رأی شمارشی که در آن رأیدهندگان با بالا بردن دست نظر موافق خود را اعلام میکنند
-
hand wrapping
لفافپیچی دستی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] بستهبندی دستی مواد غذایی با کاغذ یا دیگر مواد انعطافپذیر
-
hand cue
نشانۀ دستی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شنواییشناسی] نوعی نشانۀ دیداری برای ترغیب کودک به استفادۀ بیشتر از حس شنوایی به جای لبخوانی
-
hand region
ناحیۀ دست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم تشریحی] ناحیهای در پایین مفصل مچ شامل مچ و کف دست و انگشتان
-
hand skidding
چوبکِشی دستی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] نوعی چوبکِشی که توسط انسان و با دست انجام میشود
-
string hand
دست خم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] دستی که در هنگام تیراندازی زه را به عقب میکشد متـ . دست کشش drawing hand
-
drawing hand
دست کشش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] ← دست خم
-
hand bow
دستکمان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] کمانی که در هنگام تیراندازی آن را در دست نگه میدارند
-
hand point
سوزن دستی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] سوزنی که دستی کار میکند و با سامانۀ علائم، همبندی ندارد
-
curve hand
سمت قوس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای، حملونقل ریلی] انحراف راستگرد یا چپگرد یک قوس از مسیر مستقیم از سمت مبدأ به مقصد
-
hand ballet
عروسک دستی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای نمایشی] شخصیتی عروسکی که دست عروسکگردان آن را به تصویر درمیآورد
-
hand baggage
بار دستی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی، حملونقل هوایی] باری که مسافر با خود به داخل وسیلۀ نقلیه میبرد و ازنظر تعداد و اندازه و وزن محدودیت دارد