کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
half binding پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
half cream, half and half cream
خامۀ کمچربی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] مخلوطی از شیر و خامه حاوی 10/5 تا 18 درصد چربی
-
half ahead
نصفبهجلو!
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] فرمان حرکت به جلو با نصف دورِ ممکن موتور
-
half astern
نصفبهعقب!
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] فرمان حرکت به عقب با نصف دورِ ممکن موتور
-
half price
نیمبها
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] قیمتی معادل نصف قیمت معمول
-
half-width
نیمپهنا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] برای تابعی که دارای مقدار بیشینه است و در دو طرف آن تابع بهسرعت کاهش مییابد، فاصلۀ میان دو مقدار از متغیر مستقل که در آنها مقدار تابع، نصف مقدار بیشینه است
-
half-cell
نیمپیل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] الکترود واحدی که در یک محلول برقکاف قرار گرفته است
-
half hitch
نیمخفت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] خفتی که برای ساختن آن سر طناب را از میان حلقهای که با خود طناب ایجاد شده است رد میکنند
-
half-barrier
نیمراهبند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] راهبندی که فقط نصف عرض راه را در هر طرف تقاطع سوارهرو و راهآهن میبندد
-
half-life
نیمعمر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک، علوم جَوّ، فیزیک] زمان لازم برای از بین رفتن نیمی از اتمهای یک مادۀ پرتوزا در فرایند واپاشی
-
half tide
نیمکِشَند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقیانوسشناسی، ژئوفیزیک] مرحلهای که در آن کِشَند در میان فراکِشَند و فروکِشَندِ پسازآن قرار دارد
-
half reaction
نیمواکنش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] نیمی از یک واکنش اکسایش ـ کاهش که تنها بخشی از یک واکنش اکسایش یا کاهش را نشان میدهد
-
first half
نیمۀ اول
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] بخش اول بازی یا مسابقه پیش از وقت استراحت بین دو نیمه
-
second half
نیمۀ دوم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] بخش دوم بازی یا مسابقه پس از وقت استراحت بین دو نیمه
-
left half
بازیکن میانی چپ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] بازیکن میانیای که بیشتر در سمت چپ زمین بازی میکند متـ . میانی چپ
-
right half
بازیکن میانی راست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] بازیکن میانیای که بیشتر در سمت راست زمین بازی میکند متـ . میانی راست