کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
fracturing پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
fractured
شکسته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] ویژگی سنگی که دارای شکستگی است
-
transgranular fracture, intragranular fracture
شکست ترادانهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مواد و متالورژی] گسترش ترک از میان دانهها یا بلورهای فلز یا آلیاژ
-
silky fracture/ silk fracture
شکست ریزبافت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مواد و متالورژی] شکستی در فلزات که در آن سطحشکست معمولاً مات و کدر است و بافتی ظریف دارد
-
open fracture, compound fracture
شکستگی باز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ارتاپزشکی] نوعی شکستگی که در آن استخوان شکسته به محیط خارج راه پیدا کند
-
closed fracture, simple fracture
شکستگی بسته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ارتاپزشکی] نوعی شکستگی که در آن استخوان شکسته به محیط خارج راه پیدا نکند و به بافتهای اطراف نیز آسیب نرساند
-
torus fracture, buckle fracture
شکستگی گرهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ارتاپزشکی] نوعی شکستگی که در پوستۀ استخوان (cortex) به وجود میآید و باعث برجستگی میشود
-
Monteggia fracture, parry fracture
شکستگی مونتژیا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ارتاپزشکی] نوعی شکستگی که در آن زند زیرین بشکند و سر زند زبرین دربرود
-
uneven fracture, irregular fracture
شکست نامنظم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] شکستی در کانی که خشن و نامنظم است
-
greenstick fracture, willow fracture, bent fracture, hickory sick fracture
شکستگی ترکهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ارتاپزشکی] نوعی شکستگی ناکامل در استخوانهای بلند کودکان که در آن استخوان خم میشود و فقط قوس بیرونی آن میشکند و قطعات شکسته جابهجا نمیشوند
-
fracture stress, fracture strength 1
تنش شکست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مواد و متالورژی] تنش عمودی حقیقیای که در آن بر سطح مقطع کمینه در شروع شکست وارد میآید
-
depressed fracture, depressed skull fracture
شکستگی فرورفته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ارتاپزشکی] نوعی شکستگی بهویژه در جمجمه که در آن قسمتی از استخوان شکسته در استخوان یا بافت نرم اطراف آن فرو رود
-
chip fracture
لبپریدگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ارتاپزشکی] جدا شدن قطعهای بسیار کوچک معمولاً از لبۀ استخوان
-
fracture mechanics
مکانیک شکست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جوشکاری و آزمایشهای غیرمخرب، مهندسی مواد و متالورژی] مطالعه و تحلیل مکانیک رشد ترک و بهویژه ارتباط آن با مادۀ تحت تنش در ناحیۀ نوک ترک
-
fracture test
آزمون شکست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار، مهندسی مواد و متالورژی] آزمونی که در آن نمونه را میشکنند و با چشم غیرمسلح یا با ریزبین/ میکروسکوپ معمولی ترکیب و اندازۀ دانه و عمق ترک یا عیوب داخلی نمونه را بررسی و تعیین میکنند
-
fracture porosity
تخلخل شکستگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] تخلخل حاصل از وجود حفرههای تشکیلشده از شکسته شدن سنگ