کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
filling station پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
fill
آکند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] نهشتهای که در پدیداری چون حفره یا گودال بهطور طبیعی یا به دست انسان انباشته شده است
-
fissure filling, open space filling
شکافهپرکن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] سیال حاوی مواد معدنی که درزه و شکستگی سنگها را پر میکند و رگۀ معدنی به وجود میآورد
-
cut and fill
کندوآکند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری ـ جادهای، حملونقل ریلی] کندن زمینهای بالاتر از تراز احداث و پر کردن زمینهای پایینتر از آن برای رسیدن به سطح بستر راه
-
chocolate filling
مغزی شکلاتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] فراوردهای شکلاتی که برای پر کردن داخل انواع فراوردههای قنادی، مانند انواع شیرینیها و تافی، به کار میرود متـ . پرکنندۀ شکلاتی
-
primary fill
آکند اولیه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] نخستین موادی که در کف حفره یا گودال جمع میشود
-
filled cheese
پنیر دگرچربی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] پنیری که در آن نوع دیگری از چربی را جانشین چربی کره کردهاند
-
posthole fill
چالآکند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] ← چالآژند
-
crater fill
پرشدگی دهانۀ آتشفشان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] گدازۀ منجمدشده در کف دهانۀ آتشفشانی که با اخگره و واریزههای حاصل از هوازدگی همراه است
-
pie filling
پُرکنندۀ پای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] مواد آمادهشدۀ شیرین یا شور، مانند میوه و گوشت و سبزی و ادویه که در داخل پای میگذارند
-
bakery filling
پرکنندۀ فراوردۀ نانوایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] اجزای طعمدار و شیرینی که داخل برخی فراوردههای نانوایی مانند کیک و بیسکویت گذاشته میشود
-
fill light, fill-in light, filler, filler light
نور سایهکاه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] نوری که سایههای بهوجودآمده براثر نور اصلی را تا حدی محو میکند
-
fill pass, filler pass
گذر پرکن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جوشکاری و آزمایشهای غیرمخرب] ← گذر جوش میانی
-
space filling curve
خَم فضاپرکن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] فرمولدار
-
hot-fill process
داغپرکُنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] فرایند پر کردن ظروف بستهبندی با مواد غذایی داغ