کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
displacing پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
displacement
جابهجایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی، فیزیک] [روانشناسی] سازوکاری دفاعی که در آن عاطفۀ فرد از تصور یا موضوعی خاص معطوف به تصور یا موضوعی دیگر میشود [فیزیک] هرگونه حرکت ذره یا جسم از یک نقطۀ فضا به نقطۀ دیگر
-
displacement reaction
واکنش جابهجایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] واکنشی که در آن جای اتم یا یون جسمی با جای اتم یا یون جسم دیگر عوض میشود
-
relief displacement
جابهجایی ارتفاعی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] انحراف نقطۀ تصویری از نقطۀ اصلی در هنگامی که نقطۀ شیئی به موازات محور اپتیکی حرکت داده میشود
-
electric displacement
جابهجایی الکتریکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] حاصلضرب گذردهی و شدت میدان الکتریکی متـ . القای الکتریکی electric induction
-
image displacement
جابهجایی تصویر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] تغییر موقعیت نقاط تصویر به دلیل کجی عکس یا پستیوبلندی زمین
-
twinning displacement
جابهجایی دوقلویی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] جابهجایی ناشی از لغزش دوقلویی در یک بلور
-
feature displacement
جابهجایی عارضه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] تغییر دادن جای عوارض نقشه برای جلوگیری از تداخل با سایر عوارض یا روی هم چاپ شدن آنها
-
tilt displacement
جابهجایی کجی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] جابهجایی نقاط تصویری ناشی از کجی عکس
-
virtual displacement
جابهجایی مجازی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] تغییر مکان جزئی سامانۀ مکانیکی در حالتی که با قیدهای (constraints) سامانه سازگار باشد، ولی در زمان ثابت صورت گیرد
-
nucleophilic displacement
جابهجایی هستهدوست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] ← واکنش جانشینی هستهدوست
-
displaced aggression
پرخاشگری جابهجاشده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] تغییر جهت خصومت از منبع ناکامی یا خشم بهسوی خویش یا یک فرد یا موضوع دیگر
-
displaced fracture
شکستگی جابهجا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ارتاپزشکی] نوعی شکستگی که در آن پس از شکستگی، دو سر استخوان شکسته از هم جدا و از محل طبیعی خود دور شده باشد
-
spectroscopic displacement law, Sommerfield-Kossel displacement law
قانون جابهجایی طیفشناختی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] قاعدهای که برحسب آن طیف خنثی یا نایونیده با طیف اتم یکباریونیدهای که عدد اتمی آن یک واحد بیشتر باشد مشابه است
-
deadweight scale, displacement scale
مقیاس ظرفیت حمل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] جدولها و نمودارهایی که نشاندهندۀ مقدار بار بارگیریشده برحسب تن با توجه به موجودی سوخت و دیگر عوامل و نیز آبخور کشتی در آب شور یا شیرین است
-
copper displacement test
آزمون جابهجایی مس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[خوردگی] آزمونی برای تعیین تمیزی سطح فولاد با غوطهور کردن فلز در محلول مسسولفات که در آن در نقاط فاقد آلودگی سطح فلز پوشش یکنواختی از مس مینشیند