کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
dispatching پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
dispatcher
پروازآما
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] مسئول نظارت بر آمادگی هواپیمای غیرنظامی برای پرواز بعدی طبق برنامه
-
dispatch 2
پروازآمایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] فرایند نظارت بر آمادگی هواپیمای غیرنظامی برای پرواز بعدی طبق برنامه
-
dispatch 1
پاداش تسریع
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] پاداش تخلیه یا بارگیری قبل از پایان زمان مجاز
-
dispatch 3, dépêche (fr.)
فرسته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات - پست] کیسه یا مجموعۀ کیسههای برچسبخورده و مهرومومشده و ممهور به مُهر یا بدون مُهر که بین واحدهای پُستی مبادله میشود
-
direct dispatch, dépêche directe (fr.)
فرستۀ مستقیم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات - پست] فرستهای که مستقیماً و بدون نقلوانتقال از ادارۀ مبدأ به ادارۀ مقصد ارسال میشود
-
airmail dispatch, dépêche-avion (fr.)
فرستۀ هوایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات - پست] فرستهای که با توجه به اولویت نوع مرسوله و نرخهای ویژهای که بهصورت اضافهنرخ هوایی به مرسولات آن تعلق میگیرد، با خطوط هواپیمایی مختلف از مبدأ فرسته به مقصد ارسال میشود
-
start signal, dispatching signal, starter signal
علامت شروع حرکت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] علامت آغاز به حرکت که در انتهای سکوی ایستگاه نصب میشود