کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
directorate پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
director
کارگردان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] شخصی که رهبری گروه تولید فیلم را بر عهده دارد و معمولاً فکر نهفته در فیلم و شکل نهایی اثر از اوست
-
casting director, cast director
مسئول انتخاب بازیگر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] شخصی که بازیگران را برای ایفای نقشهای مختلف انتخاب و به کارگردان یا استودیوی فیلمسازی پیشنهاد میکند
-
director's cut, director's fine cut
نسخۀ کارگردان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] نسخۀ تدوینشدۀ مورد تأیید کارگردان
-
cruise director
مدیر تفریحات کشتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] فردی که در کشتیهای سیاحتی مسئول برنامههای سرگرمی و گشتوگذار در ساحل است
-
assistant director
دستیار کارگردان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] شخصی که وظایف متنوعی از قبیل برنامهریزی زمانی و هماهنگی گروه تولید و برگزاری تمرینها را که کارگردان به وی محول کرده است، بر عهده دارد
-
director of photography 1
مدیر تصویربرداری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] در تلویزیون، شخصی که مسئولیت طراحی نور و گزینش عدسیها و حرکت دوربین و نوردهی ویدئو را بر عهده دارد
-
second 2nd assistant director, DGA trainee
کارآموز دستیاری کارگردان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] فردی که اغلب با تکمیل گزارشهای سر صحنه برای دستیاری کارگردان آموزش میبیند
-
director of photography 2, first cameraman, chief cameraman
مدیر فیلمبرداری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] شخصی که مسئولیت طراحی نور و گزینش عدسیها و حرکت دوربین و نوردهی فیلم را بر عهده دارد
-
tour manager, tour escort, tour director
مدیر گشت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] فردی که از طرف گشتپرداز بر جریان سفر و اجرای گشتنامهها مدیریت و نظارت دارد
-
dialogue coach, dialogue director, dialect coach
مربی بیان و لهجه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] فردی که طرز بیان کلمات و جملات یا لهجهها را به بازیگر آموزش میدهد