کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
conjugating پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
conjugated
مزدوج
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی بسپار] ویژگی مولکولهایی که در آنها پیوندهای دوگانه یا سهگانه بهوسیلۀ پیوند یگانه بهصورت یکدرمیان از هم جدا شده باشند
-
conjugated momentum/ conjugate momentum
تکانۀ همیوغ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] ← تکانۀ بُندادی
-
isovalent conjugation
مزدوجشدگی همظرفیت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] آرایش پیوندها در یک مولکول مزدوج بهنحویکه بتوان برای آن ساختار متفاوتی با همان تعداد پیوند رسم کرد
-
conjugation 2
مزدوج شدن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی بسپار] عدم استقرار الکترونهای π در مولکولهایی که بهصورت یکدرمیان پیوندهای یگانه و دوگانه دارند
-
conjugate 1
همیوغ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] هریک از دو یاختۀ بههمپیوسته در فرایند همیوغی
-
conjugate 2
همیوغ شدن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] شرکت داشتن در فرایند همیوغی متـ . همیوغ کردن
-
conjugation 3
همیوغی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] بههمپیوستگی گذرای دو یاختۀ هوهستهای برای تبادل مواد ژنی
-
conjugate arcs
کمانهای مزدوج
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] دو کمان ناهمپوش از یک دایره که اجتماعشان یک دایرۀ کامل است
-
conjugate angles
زاویههای مزدوج
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] دو زاویه که مجموعشان 360 درجه است
-
conjugation 1
تصریف فعل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] تصریفی که صورتهای مختلف فعل، یا صیغگان فعل، را به دست میدهد
-
conjugal family
خانوادۀ زوجمحور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جامعهشناسی] خانوادهای مبتنی بر پیوند میان زن و شوهر و فرزندان با شبکۀ ارتباطات خویشاوندی محدود که درنتیجه ممکن است گرایش به طلاق در میان آنها افزایش یابد
-
conjugate impedances
رهبندیهای مزدوج
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی برق] رهبندیهایی با مؤلفههای مقاومت برابر و مؤلفههای واکنایی برابر که علامت مختلف دارند
-
linear conjugate map, conjugate linear map
نگاشت خطی مزدوج
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] فرمولدار
-
Hermitian conjugate of a matrix
مزدوج ارمیتی ماتریس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] ترانهاد مزدوج مختلط ماتریس مفروض
-
complex conjugate of a matrix
مزدوج مختلط ماتریس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] ماتریسی که درایههای آن مزدوج مختلط درایههای متناظر ماتریس مفروض است