کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
compound number پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
compounder
آمیزهساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی بسپار] دستگاهی که در آن فرایند آمیزهسازی صورت میگیرد
-
compounding
آمیزهسازی 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی بسپار] فرایندی که در آن از اختلاط یک بسپار مذاب با مواد دیگر، آمیزه به دست آید
-
compound bow, compound
کمان مرکب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] کمانی مجهز به قرقره و بافه که کشیدن زه را برای کمانگیر آسان میکند
-
compound meter, compound time
میزان ترکیبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] نوعی میزان که هر ضرب آن تقسیمات سهتایی (ternary division) دارد
-
compound 2, chemical compound
ترکیب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی بسپار] جسمی متشکل از دو یا چند عنصر در نسبتهای معین که با هم پیوند شیمیایی داشته باشند
-
purge compound, flushing compound, cleaning compound
آمیزۀ پاکسازی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی بسپار] آمیزهای که بهصورت خاص برای تمیز کردن درون ماشینآلات فراوری تهیه میشود
-
compound proposition
گزارۀ مرکب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] گزارهای که از گزارههای ساده با به کار بردن رابطهای منطقی ساخته میشود
-
compound presentation
نمای مرکب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] نمایی که در آن حداقل یکی از اندامها همراه با سر یا ته در گلوی زهدان ظاهر میشود
-
compound interval
فاصلۀ ترکیبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] فاصلهای که بزرگتر از هشتم باشد
-
compound curve
قوس ترکیبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای، حملونقل ریلی] قوسی که شامل دو یا چند قوس ساده با شعاعهای مختلف در یک جهت باشد
-
compounding a crime
مصالحه با مجرم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حقوق] عدم گزارش جرم یا درخواست تعقیب قانونی مجرم توسط قربانی جرم، هنگامی که قربانی اقدام به اخذ رشوه کرده باشد یا خواستار جبران خسارت توسط بزهکار شده باشد
-
exocentric compound
مرکب برونمرکز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] نوعی واژۀ مرکب که هیچکدام از عناصر سازندۀ آن نقش هستۀ معنایی ندارد و هستۀ معنایی بیرون از واژۀ مرکب است متـ . برونمرکز exocentric
-
endocentric compound
مرکب درونمرکز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] نوعی واژۀ مرکب که یکی از عناصر سازندۀ آن نقش هستۀ نحوی یا معنایی دارد متـ . درونمرکز 1 endocentric
-
compound disposal
واسپارش چندمرحلهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] ← تدفین پسین
-
compound aircraft
هواگَرد مرکب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] هواگَردی که دارای بال و چرخانه است