کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
compass plant پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
compass 1
قطبنما 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] وسیلهای با عقربۀ مغناطیسی که شمال مغناطیسی زمین را نشان میدهد و برای تعیین جهت به کار میرود
-
steering compass
قطبنمای سکان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] قطبنمایی در نزدیکی دستهسکان که سکانی از آن برای هدایت شناور استفاده میکند
-
compass rose
گُلباد 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] صفحهای مدور بر روی قطبنماهای ساده که به 360 درجه تقسیم شده است؛ نوع بزرگ این صفحه بر روی سطح صاف فرودگاهها رسم میشود تا قطبنماهای هواگَرد را با آن تنظیم کنند
-
gyromagnetic compass
چرخشقطبنمای مغناطیسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هوافضا] چرخشقطبنمایی که مقیاس سمت آن با نصفالنهار مغناطیسی با یک عقربۀ مغناطیسی همراستا نگه داشته میشود
-
range 4, compass 2
گسترۀ صوتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] طیف کامل صدای یک ساز یا صدای انسان، از بمترین تا زیرترین نغمه متـ . گستره 4
-
Pyxis, Pyx, Compass
قطبنما 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] صورت فلکی کمفروغی در آسمان نیمکرۀ جنوبی که به شکل قطبنما تصور میشود
-
Circinus, Cir, Compasses
پرگار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] صورت فلکی کوچک و کمنوری در آسمان جنوبی (southern sky)، در کنار صورت بارز قَنطورِس