کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
bow out پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
bowing
کمانهکشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] به صدا درآوردن زههای سازهای کمانهای با کمانه
-
bow hand/ bow-hand
دست کمان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] ← دست ستون
-
bow 2
کمان 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] قطعۀ منحنیشکلی از پلاستیک یا هر مادۀ کشسان دیگر که دو سر آن بهوسیلۀ زه به هم متصل شده است
-
hunting bow
کمان شکاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] کمانی با نیروی کشش بسیار که در شکار به کار میرود
-
traction bow
کمان کشش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ارتاپزشکی] قطعهفلزی کمانی که به دو سر سیمی که برای ایجاد کشش در یک استخوان بلند فرورفته است وصل میشود
-
flat bow
کمان نواری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] کمانی که سرتاسر آن ضخامت یکسان دارد و سطح مقطع بازوهای آن مستطیل است
-
bow 3
کمانه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] وسیلۀ به صدا درآوردن زههای سازهای کمانهای
-
up-bow
کمانهکشی چپ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] در نواختن سازهای زهیِ کمانهای، حرکت کمانه از نوک به سمت پاشنه
-
down-bow
کمانهکشی راست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] در نواختن سازهای زهیِ کمانهای، حرکت کمانه از پاشنه به سمت نوک
-
back of bow
پشت کمان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] ← پشت
-
bowed instruments
سازهای کمانهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] دستهای از سازهای زهی که زههای آنها با استفاده از کمانه به صدا درمیآید متـ . مجرورات
-
foot bow
پاکمان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] کمانی که کمانگیر برای پرتاب تیر بهوسیلۀ آن بر روی زمین مینشیند و با پا کمان را نگه میدارد و با دو دست زه را میکشد
-
bow visor
در نقابی سینه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] در سینۀ شناور که به طرف بالا باز میشود و مخصوص شناورهای روـ رو و فرابَرهاست
-
bow arm
دست ستون
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] دستی که در هنگام تیراندازی کمان را نگه میدارد متـ . دست کمان bow hand
-
hand bow
دستکمان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] کمانی که در هنگام تیراندازی آن را در دست نگه میدارند