کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ballast پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ballasting
ترازهگیری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] قرار دادن ترازه در شناور برای خفظ تعادل آن
-
in ballast, on ballast
باترازه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] وضعیت کشتیای که دارای ترازه است و بدون بار حرکت میکند
-
ballast compactor, ballast consolidator
ماشین روکوب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] دستگاهی برای کوبیدن و متراکم کردن پارسنگ سست از روی خط
-
ballast wagon, ballast car
واگن پارسنگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] واگنی برای حمل و تخلیه و پخش مناسب پارسنگ بر روی بستر خط
-
shifting ballast, portable ballast
ترازۀ منقول
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] تکهای آهن یا کیسههای شن یا موارد مشابه قابلجابهجایی که بهعنوان ترازه در شناورهای کوچک گنجانده میشود تا شناور ترازمند شود
-
ballast tamper, ballast tamping machine
ماشین زیرکوب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] دستگاهی برای متراکم کردن پارسنگ از زیر ریلبند
-
ballast tank
مخزن ترازه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] مخزنی برای انبار کردن یا پروخالی کردن ترازه
-
ballast regulator
ماشین خطآرا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] ماشینی برای صاف و یکنواخت کردن لایۀ پارسنگ متـ . خطآرا
-
ballast line
لولۀ ترازه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] سامانهای لولهکشیشده از لولههای فلزی یا ورقهای آهن لبجوش که در انبار شناور تعبیه میشود و از آن در پروخالی کردن مایع ترازه استفاده میکنند
-
ballast weight
وزن ترازه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] مقدار وزن ترازه که در هر بار ترازهگیری یک کشتی مورد محاسبه قرار میگیرد
-
ballast declaration
اظهارنامۀ ترازه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] مدرکی که یک شناورِ بدون بار در هنگام خروج از بندر به مقامات گمرک در بندر ارائه میکند
-
ballast 2
ترازه 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی، حملونقل هوایی] مواد سنگینی که برای حفظ تعادل در شناور یا هواگَرد قرار میدهند
-
water ballast
ترازۀ آبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] آن مقدار از آب دریا که برای حفظ تعادل کشتی در مخازن کفْدوجدارۀ (jouble bottom) سینه و پاشنه یا مخازن جانبی نگهداری میشود
-
dirty ballast
ترازۀ آلوده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] آبی که به داخل مخازن آلوده به مواد نفتی ریخته و حمل میشود
-
clean ballast
ترازۀ پالوده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] آبی که به داخل مخازن نفتی کاملاً شسته و تمیزشده ریخته و حمل میشود