کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
assisted suicide پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
assist
پاسِ گل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] پاسی که همتیمی را در موقعیت گل قرار دهد و به گل منجر شود
-
property assistant, prop assistant
متصدی وسایل صحنه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] یکی از افراد گروه تولید که نگهداری و تنظیم موقعیت وسایل صحنۀ فیلم را بر عهده دارد
-
casting assistant/ cast assistant
دستیار انتخاب بازیگر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] دستیار مسئول انتخاب بازیگران فیلم
-
election assistance,electoral assistance
انتخاباتیاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] تأمین ملزومات فنی یا مادی برای برگزاری انتخابات
-
assisted hatching
لایهزدایی کمکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سلامت] روشی برونتنی که در آن لایۀ زوناپلاسیدای (zona pellucida) رویان با استفاده از روشهای مکانیکی یا شیمیایی یا به کمک لیزر، نازک یا سوراخ میشود تا به جدا شدن تخم لقاحیافته (blastocyst) کمک کند
-
assistive device
کمکافزار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی پزشکی] هر وسیلهای که انجام کاری را برای فرد تسهیل یا ممکن میسازد
-
jet assist
جتیار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هوافضا] نیروی رانش کمکی علاوه بر موتور اصلی
-
assistant (fr.)
دستیار 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] آن که در انجام کاری به کسی کمک کند و معمولاً با نظارت او کار کند * مصوب فرهنگستان اول
-
production assistant
دستیار تولید
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] دستیار تهیۀ فیلم که مجموعهای از کارهای تدارکاتی و هماهنگی تولید را انجام میدهد
-
assistant director
دستیار کارگردان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] شخصی که وظایف متنوعی از قبیل برنامهریزی زمانی و هماهنگی گروه تولید و برگزاری تمرینها را که کارگردان به وی محول کرده است، بر عهده دارد
-
assisted recovery
خودیابی باکمک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اعتیاد] نوعی خودیابی که در آن فرد از خدمات درمانی تخصصی بهرهمند میشود یا در گروههای همیاری (mutual aid groups) شرکت میکند متـ . بهبود باکمک
-
assisted reproductive technology
فنّاوری کمکزادآوری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سلامت] هر روشی که با دستکاری مامه یا زامه برای باردار کردن و درمان ناباروری همراه باشد متـ . فنّاوری کمکباروری اختـ . فکزا، فکباART
-
assistive listening device, ALD
کمکافزار شنوایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شنواییشناسی] هریک از انواع دستگاههایی که برای تقویت شنوایی و افزایش نسبت نشانک/ سیگنال به نوفه به کار میرود و معمولاً به صدابَر بیسیم مجهز است
-
medically assisted reproduction, MAR
کمکزادآوری پزشکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سلامت] زادآوری به کمک فنّاوریهای پزشکی متـ . کمکباروری پزشکی
-
assistance during travel
سفریاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] ارائۀ اطلاعات و کمک بیستوچهارساعته به مسافران در بخشهایی از سفر که در قرارداد گنجانده شده است