کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
accumulator register پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
accumulation season
فصل انباشت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] دورهای از سال که در آن انباشت برف و یخ بر یخکاست فزونی دارد
-
accumulation centre
مرکز تجمع
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] منطقهای که خاستگاه یک گونه تلقی نمیشود، ولی تنوع آن گونۀ خاص در آنجا زیاد است
-
accumulation area
پهنۀ انباشت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] بخشی از یخسار که در آن انباشت یخ در طی یک سال بیش از کاست آن است
-
accumulation 1
انباشت 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقتصاد] فزونی یا رشد سرمایه بهویژه براثر افزودن مداوم یا مکرر متـ . انباشت سرمایه accumulation of capital
-
accumulation 2
انباشت 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] در یخسارشناسی، مقدار برف یا دیگر شکلهای آب جامد که به یخسار یا میدان برف افزوده میشود
-
snow accumulation
انباشت برف
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] عمق برف بر روی زمین از زمان شروع بارش یا از زمان دیدبانی قبلی متـ . ژرفای برف snow depth
-
asset accumulation
انباشت دارایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقتصاد] افزایش ارزش دارایی مالی و سرمایهگذاریها در طول زمان در جریان فرایندی متکی بر پسانداز و کسب بازده
-
accumulation of capital
انباشت سرمایه 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقتصاد] ← انباشت 1
-
capital accumulation
انباشت سرمایه 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جامعهشناسی] در مارکسیسم، فرایند تولید و تخصیص و ایجاد ارزش افزوده که به افزایش سرمایه میانجامد
-
technology accumulation
انباشت فنّاوری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت فنّاوری] افزایش تدریجی توانمندیهای فنّاورانه در سطوح مختلف شامل یادگیری فنّاوری و بومیسازی آن و تغییر و تحول فنی و افزایش ظرفیت تولید و جز آن
-
complete accumulation point
نقطۀ انباشتگی کامل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] برای زیرمجموعۀ M از فضای توپولوژیکی مفروض، نقطهای از فضا که عدد اصلی M و عدد اصلی اشتراک M با هر همسایگی آن نقطه برابر باشد
-
dry matter accumulation
تجمع مادۀ خشک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] مجموع رشد گیاه اعم از رشد قدیم و جدید در طی یک دورۀ زمانی مشخص
-
cumulate 1, accumulate rock
انباشتسنگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] سنگ آذرینی که براثر تهنشست بلورها از یک ماگما در نتیجۀ عمل گرانی و انباشته شدن آنها به وجود میآید
-
onset of blood lactate accumulation, OBLA
خیز لاکتات
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] افزایش مجدد میزان لاکتات خون که در هنگام فعالیت شدید، بعد از رسیدن به آستانۀ لاکتات رخ میدهد
-
accumulation point, cluster point, limit point
نقطۀ انباشتگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] برای مجموعهای از یک فضای توپولوژیکی، نقطهای از آن فضا که هر همانستگی (cohomology) آن شامل دستکم یک نقطه از آن مجموعه غیر از خود آن نقطه باشد