کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گویآذرخش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ball lightning, globe lightning
گویآذرخش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] نوع بسیار نادری از آذرخش، بهصورت گویی از هوای یونیده و درخشان و گرم، که بهآرامی در هوا جابهجا میشود و ممکن است بدون انفجار یا تخلیۀ ناگهانی بار ناپدید شود
-
واژههای مشابه
-
lightning
آذرخش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] تخلیۀ شدید الکتریکی نورانی و زودگذر، ناشی از ابر، با طول مسیری برحسب کیلومتر
-
ball
گوی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] مجموعۀ نقاطی از یک فضای اقلیدسی که فاصلۀ آنها از نقطهای ثابت به نام مرکز نابیشتر از عددی مفروض به نام شعاع باشد
-
lightning stroke
کوب آذرخش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] پیشگام (leader) و کوب برگشتِ آن در تخلیۀ الکتریکی اَبربهزمین
-
forked lightning
آذرخش چنگالی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] شکل معمول تخلیۀ الکتریکی اَبربهزمین که همیشه قابل رؤیت است
-
lightning channel
آذرخشراه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] مسیری نامنظم در هوا که تخلیۀ آذرخشی در امتداد آن رخ میدهد
-
zigzag lightning
آذرخش زیگزاگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] آذرخشی معمولی ناشی از تخلیۀ الکتریکی اَبربهزمین که آذرخشراه آن تک و خیلی نامنظم به نظر میرسد
-
pearl lightning
آذرخش مرواریدی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] ← آذرخش دانهتسبیحی
-
anchor ball
گوی لنگر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] نشان دیداری کروی سیاه، به قطر حداقل 60 سانتیمتر، که در جایی از سینه قرار میگیرد که بهخوبی دیده شود و به مفهوم شناورِ درلنگر است متـ .گوی سیاه black ball
-
billiards/ billiard, cue sports
گویمیز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] نام عمومی هرنوع بازی که با گوی و چوب روی میز ماهوتپوش انجام میشود متـ . بیلیارد
-
pool, pocket billiards, pool billiards
گویمیزک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] گونهای گویمیز که با گوی و چوب روی میزی مشابه میز گویمیز، اما کوچکتر از آن، بازی میشود
-
nine ball, nine-ball pool
نُهگوی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] نوعی گویمیزک که با نه گوی رنگی، که از یک تا نُه شمارهگذاری شدهاند، بازی میشود
-
eight ball, eight-ball pool
هشتگوی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] نوعی گویمیزک که با پانزده گوی رنگی و یک گوی ضربه بازی میشود و در آن گوی سیاه، که شمارۀ هشت است، آخرین گویی است که در سبد میاندازند
-
volcanic ball
گوی آتشفشانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] تودهای گویمانند از گدازه که براثر انفجارهای آتشفشانی به بیرون پرتاب میشود