کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کُندهگیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
grapple, log grapple
کُندهگیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] ابزاری که به سر جرثقیل وصل میشود و دارای یک جفت انبر بزرگ است و از آن برای بلند کردن و جابهجایی کنده استفاده میشود
-
واژههای مشابه
-
stump
کُنده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] پایینترین قسمت تنه که پس از قطع درخت بر روی زمین باقی میماند
-
stump diameter
قطر کُنده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] قطر باپوست یا بیپوست درخت در محل ارتفاع کُندۀ درخت، سی سانتیمتر بالای سطح زمین
-
stumpwood
کُندهچوب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] چوب موجود در کندۀ درخت
-
grub out, grubbing
کندهکنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] بیرون کشیدن یا پاکسازی زمین از کنده یا ریشه ازطریق نمایانسازی و قطع ریشه
-
resilient mounting
لرزهگیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] نوعی پایۀ نصب در دستگاهها که دربردارندۀ مواد لاستیکی کشسان یا فنر است تا از انتقال حرکت یا لرزش دستگاه به محل نصب دستگاه جلوگیری کند
-
cliffhanger
نفسگیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] 1. ویژگی موقعیتها و صحنههای هیجانانگیز و اضطرابآور 2. ویژگی فیلمهایی که دارای موقعیتها و صحنههای هیجانانگیز و اضطرابآور هستند
-
hygroscopic
نمگیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] 1. دارای توانایی بارز در تسریع میعان بخار آب 2. مادهای که خواص فیزیکی آن براثر بخار آب تغییر چشمگیر مییابد
-
epidemic
همهگیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] ویژگی آن دسته از بیماریها که بهطور ناگهانی در میان مردمان یک ناحیۀ خاص شایع شود
-
moulder
قالبگیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مواد و متالورژی] شخصی که از مواد ماسهای همراه با چسب و مواد افزودنی قالب میسازد
-
archer, bowman
کمانگیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] شخصی که به ورزش کمانگیری میپردازد
-
farebox
کرایهگیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] افزارهای که سکه، اسکناس، بلیت، بهامهر یا جز آن را بابت کرایه از مسافر میپذیرد
-
transceiver
فرستگیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] ← فرستنده ـ گیرنده
-
earplug
گوشگیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شنواییشناسی] نوعی گوشبان که درون مجرای گوش بیرونی قرار میگیرد و آن را بهکلی میبندد