کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کنده کاری کردن در پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
stump
کُنده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] پایینترین قسمت تنه که پس از قطع درخت بر روی زمین باقی میماند
-
grub out, grubbing
کندهکنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] بیرون کشیدن یا پاکسازی زمین از کنده یا ریشه ازطریق نمایانسازی و قطع ریشه
-
stool
کُندۀ جستزا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] کُندۀ زندهای که قادر به تولید کُندهجوش (sprout) است
-
coppice with standards
جنگل دانه و کُندهزاد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] جنگلی متشکل از درختانی با دو منشأ دانهای و جَستی که سرانجام به جنگل دواشکوبه تبدیل شود
-
جستوجو در متن
-
annual average weekday traffic
متوسط سالیانۀ تردد روز کاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] میانگین تردد شمارششده در روزهای کاری
-
inaccessible track
خط بیدسترس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] محدودۀ کاری در مسیر خط بیفرمان
-
service station
ایستگاه خدمات
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] فضای کاری کوچکی در تالار غذاخوری
-
co-location
همآورش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت-مدیریت پروژه] راهبردی برای بهبود روابط کاری و افزایش بهرهوری و ارتباطات ازطریق کنار هم قرار دادن گروه پروژه در یک مکان کاری
-
electrical control room operator
متصدی پایشگاه برق
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] فردی که مسئولیت پایشگاه برق را در یک نوبت کاری بر عهده دارد
-
working anchor
لنگر کاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] در نیمکرۀ شمالی، لنگر سینۀ چپ کشتی که به دلیل وزش و جهت بادها بیشترین کاربری را دارد
-
debriefing 1
نشست توضیحی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] جلسۀ پرسش و پاسخ برای دریافت اطلاعات در مورد مأموریت یا کاری که انجام شده است
-
resource calendar
گاهنمای منابع
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت-مدیریت پروژه] تقویمی که در آن روزهای کاری و غیرکاری و نیز فعال یا غیرفعال بودن منابع مشخص شده است
-
leisure travel
سفر فراغتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] سفری فارغ از انگیزههای کاری و تجاری که در اوقات فراغت برای تفریح انجام میشود
-
assistant (fr.)
دستیار 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] آن که در انجام کاری به کسی کمک کند و معمولاً با نظارت او کار کند * مصوب فرهنگستان اول