کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کمانی گِلگیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
fender arch, wing arch
کمانی گِلگیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] لبۀ کمانیشکل که به لبۀ قوس چرخ (wheel arch) متصل میشود تا چرخهای پهنتر در آن جای گیرند
-
واژههای مشابه
-
buckle plate
ورق کمانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی عمران] ورق فولادی که مختصری انحنا به آن میدهند تا مقاومت خَمشی آن افزایش یابد
-
arcus
کمانی 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] ابری فرعی به شکل لولۀ افقی و متراکم با لبههای کموبیش پاره که در قسمت تحتانی و جلوی بعضی از ابرها دیده میشود و هنگامی که وسیع باشد، نمایی مانند کمانی تاریک و رعبانگیز دارد؛ این ابر فرعی اغلب با کومهایبارا همراه است و در کومهای کمتر ...
-
کمانی 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] ← اثر انگشت کمانی
-
arched squall
تندوَزۀ کمانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] تندوزۀ حارّهای که با اَبر کمانی گسترده همراه است
-
loft bombing, toss bombing
بمباران کمانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] نوعی بمباران که در آن هواپیمای حامل بمب در ارتفاع پایین به هدف نزدیک میشود و در هنگام بالا رفتن، بمبهای خود را در نقطهای ازپیشتعیینشده بر روی هدف میریزد
-
arcwise connected set
مجموعۀ کمانیهمبند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] مجموعهای که هر دو نقطۀ آن را بتوان با کمانی واقع در آن به هم وصل کرد متـ . مجموعۀ مسیریهمبند path connected set
-
arched contour
نمای لحنی کمانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] نمای لحنیای که نشانگر حرکت کلی لحن بهصورت یک کمان است
-
reversed arched contour
نمای لحنی کمانی وارونه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] نمای لحنیای که نشانگر حرکت کلی لحن بهصورت یک کمان وارونه است
-
arch finger print, arch 1
اثر انگشت کمانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] نوعی اثر انگشت که خطوط آن از یک طرف وارد میشود و بهصورت قوس یا کمان از طرف دیگر خارج میشود متـ . کمانی 2
-
arc shooting
برداشت لرزهای کمانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] ← برداشت لرزهای بادبزنی
-
quadrant tiller, sectional tiller
دستهسکان کمانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] دستهسکانی که به شکل دایرۀ کامل یا نیمدایره یا بخشی از کمان یک دایره است
-
back-arc basin
حوضۀ پشتکمانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] حوضهای کمانیشکل در پشت کمان ماگمایی که براثر نازکشدگی پوسته به وجود میآید