کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کف آدم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
gushing
کف کردن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] تشکیل کف بسیار در آبجو در هنگام باز کردن بطری یا بشکه
-
foaminess
کفمانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] معیاری برای دیرپایی کف
-
abyssal floor
کف مغاکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقیانوسشناسی] کف اقیانوسها در عمق 2000 تا 6000 متری
-
noise floor
کف نوفه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شنواییشناسی] حداقل نوفۀ تولیدشدۀ بخش تقویتکنندۀ هر دستگاه که مبنای تشخیص پاسخ از نوفۀ زمینه است
-
foaming agent, foam booster, foamer, whipping agent, aerating agent
پایدارکنندۀ کف
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] هر مادهای که به پایداری کف کمک کند
-
foam texture
بافتار کف
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] توزیع اندازۀ حباب در کف
-
foam number
عدد کف
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] حجم مایع جداشده پس از مدتزمانی مشخص که بهصورت درصدی از حجم اولیۀ مایع کفشده بیان میشود
-
benthic fish
ماهی کفزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقیانوسشناسی، جانورشناسی] نوعی ماهی که در کف یا نزدیک کف دریا زندگی میکند
-
bottom mine
مین کفنشین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] مینی دارای حسگرهای عملکننده مغناطیسی و صوتی و فشاری که پس از رها شدن از ناو یا زیردریایی یا هواگرد در کف دریا قرار میگیرد و از آن برای انهدام شناور سطحی و زیرسطحی استفاده میشود
-
high-floor car
واگن کفبالا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] واگنی که کف آن بالاتر از حد معمول است و غالباً یک متر از سطح ریل فاصله دارد
-
low-floor car, low-floor wagon, low-floor boarding
واگن کفپایین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] واگنی با کف پایین که ارتفاع کف آن از تراز ریل حدود 35 سانتیمتر است
-
foam drainage
کفآبهرَوی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] خارج شدن مایع ازحباب کف
-
metatarsal
کفپایی 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] مربوط به استخوانبندی کف پا یا واقع در آن
-
planter
کفپایی 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] مربوط به کف پا یا واقع در آن
-
acid foaming 2
کفزایی اسیدی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[خوردگی] تولید کف پرفشار با اسیدینگی زیاد برای تمیز کردن لولههای تبادلگرهای گرمایی ازطریق عبور دادن کف اسیدی از میان لولهها