کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کفهنمک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
salt flat
کفهنمک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] سطحی تخت با قشری از نمک
-
واژههای مشابه
-
plateau 2
کفه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شنواییشناسی] گسترۀ پوشش مؤثر که در محدودۀ آن میتوان آستانۀ گوش آزمایشی را بهطور صحیح و مناسب اندازهگیری کرد متـ . کفی 2
-
plateau phase
مرحلۀ کفه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سلامت] مرحله دوم از مراحل چهارگانه پاسخ جنسی که در آن برانگیختگی جنسی به حداکثر خود میرسد و پس از آن اوجکامش رخ میدهد و سپس به نقطۀ ثابت میرسد
-
barrier flat
کفۀ سدی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقیانوسشناسی] پهنهای که بین مرداب شور (salt marsh) و تپههای ماسهای جزایر سدی واقع است
-
alkali flat
کفۀ قلیایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] دشت یا پشتهای مسطح در منطقۀ خشک یا نیمخشک که بستر آن براثر تبخیر و زهکشی ضعیف از نمکهای قلیایی پوشیده شده باشد
-
plateau time
زمان کفه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شنواییشناسی] زمانی که یک نشانک در بالاترین حد شدت خود قرار داشته باشد
-
allochtonous salt
نمک نابرجا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] تودۀ نمکی ورقهایشکل که در سطوح چینهشناختی بر روی لایۀ برجا قرار گرفته است
-
halotolerant
نمکتاب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-میکربشناسی] موجودی که در برقکافهای بسیار غلیظ میتواند رشد کند
-
halophile
نمکدوست1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-میکربشناسی] موجودی که برای رشد مناسب به نمک با غلظت زیاد نیاز دارد
-
halophilic
نمکدوست2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-میکربشناسی] ویژگی موجودی که برای رشد مناسب به نمک با غلظت زیاد نیاز دارد
-
halophyte
نمکرُست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] گیاهی که معمولاً در خاکهای قلیایی یا شور رشد میکند
-
desalination
نمکزدایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] فرایندی برای حذف مقادیر زیاد نمک یا یون از آب دریا که معمولاً از روشهای تقطیر یا اسمز معکوس برای این کار استفاده میشود
-
salt splitting
نمکشکافی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[خوردگی] توانایی تبادلگرهای کاتیونی و آنیونی برای تبدیل کاتیونهای آب به اسید و آنیونهای آب به باز
-
brine
آبنمک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] محلول آب و نمک طعام که در نگهداری مواد غذایی بهکار میرود