کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کشنده () دلربا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کابل کشنده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] ← بافۀ کشنده
-
tensor
کِشنده 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] ماهیچهای که ناحیهای را تحت فشار قرار میدهد و موجب انقباض آن میشود
-
tractive unit
کِشنده 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] وسیلهای خطنورد، دارای سامانۀ کشش، که ممکن است این سامانه لوکوموتیو یا واگن ریلی یا واگن انرژی باشد
-
traction motor
موتور کِشنده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] موتور الکتریکی مورد استفاده برای تأمین گشتاور محرک یا ترمزی یک محور خودکِشَند یا لوکوموتیو
-
lethal gene
ژن کُشنده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] 1. هریک از ژنهای بارز در حالت ناخالص و ژنهای نهفته در حالت خالص که باعث مرگ شود 2. ژنی که براثر انباشت جهشها یا وجود جهش کُشنده ممکن است به مرگ موجود حامل منجر شود متـ . دگرۀ کُشنده lethal allele
-
tractive unit brake
ترمز کِشنده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] هرنوع تجهیزات ترمز در کشندهها که برای اعمال نیروی ترمز بدون تماس مورد استفاده قرار میگیرد
-
lethal allele
دگرۀ کُشنده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] ← ژن کُشنده
-
haul rope
بافۀ کشنده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] بافه/کابلی که با حرکت قرقره اتوبوس هوایی را به حرکت درمیآورد متـ . کابل کشنده
-
tractive bogie, motored bogie
بوژی کِشنده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] بوژی موتورداری که چرخ- محورهای آن هریک بهتنهایی یا بهطور مشترک ازطریق یک جعبهدنده به حرکت درمیآید
-
lethal concentration fifty, LC50
غلظت کُشندۀ پنجاهدرصد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] غلظتی از یک آلاینده که با آن پنجاه درصد از اندامگانهای مورد آزمایش از بین میروند متـ . غلظت نیمکُش
-
killing freeze
یخبندان کشنده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] رخداد دمای هوای کمتر از صفر درجۀ سلسیوس که گیاهان یکساله را بدون تشکیل بلورهای یخ روی سطوح آنها، از بین میبرد
-
balanced lethals, balanced lethal system
کشندههای متعادل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] سویههای ژنی ناجورزاگ برای دو یا چند ژن نهفتۀ کشنده و غیرِدِگرهای
-
pernicious anemia
کمخونی کشنده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] نوعی کمخونی بزرگپیشیاختهای، اغلب در سالمندان، ناشی از نارسایی مخاط معده در ترشح عوامل تنظیمکنندۀ مناسب برای جذب ویتامین ب 12
-
lethal dose fifty, LD50
چندۀ کُشندۀ پنجاهدرصد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] چندۀ یک مادۀ سمی که در مدتزمان معین 50 درصد اندامگانهای مورد آزمایش را میکُشد متـ . چندۀ نیمکُش