کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کامینه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
object 2
کامینه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] در نظریـۀ روانکاوی، فـرد یا شیء یا بخشی از بدن که میتواند وسیلۀ ارضای یک سائق باشد
-
واژههای مشابه
-
love object
کامینۀ عشق
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] در نظریۀ روانکاوی، فردی که محبوب آنمن است
-
object cathexis
مایهگذاری کامینهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] در نظریۀ روانکاوی، صرف انرژی روانی بر روی موضوعهایی بیرون از خویشتن، مانند فردی دیگر یا هدف یا فکر یا هر نوع فعالیتی
-
object relations theory
نظریۀ روابط کامینهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] هر نظریۀ روانکاوانهای که برای سازمانمندی و انگیزش شخصیت نقش محوریتری در پیوند با کامینه تبیین میکند
-
object love
عشق به کامینه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] در نظریۀ روانکاوی، عشق فرد به غیر از خودش
-
جستوجو در متن
-
part-object
پارکامینه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] در نظریۀ روانکاوی، بخشی از بدن که کامینۀ عشق باشد
-
whole-object
تامکمینه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] در نظریۀ روانکاوی، کلیت یک شخص که کامینۀ عشق باشد و نه فقط بخشی از بدن او
-
recathexis
بازمایهگذاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] در نظریۀ روانکاوی، تلاش بیمار مبتلا به روانگسیختگی برای بازسازی و احیای جهانِ کامینهباخته (lost object world) و ایجاد مجدد ارتباط با واقعیت