کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کارد بزرگ و سنگین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
trench knife
کارد سنگری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] کارد مخصوصی برای سربازان مستقر در سنگر
-
جستوجو در متن
-
fire plough
خیش آتشبُر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] خیشی بزرگ و سنگین که برای ایجاد آتشبُر به اسب یا تراکتور میبندند
-
Dromas ardeola
سلیمخرچنگخوار حواصیلی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] گونهای از تیرۀ سلیمخرچنگخواریان و راستۀ سلیمسانان با پاهای بلند آبی- خاکستری و پرهای زینتی سیاه و سفید و منقار سنگین و بزرگ و قوی و خنجرشکل
-
heavy water
آب سنگین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، فیزیک] آبی که هیدروژنهای موجود در مولکول آن از نوع هیدروژن سنگین یعنی اتمی با هستۀ متشکل از یک پروتون و یک نوترون هستند
-
piggyback
کامیونبَری ریلی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] حمل کامیون و کفی سنگین بر روی ریل با واگنهای کفپایین ویژه
-
lift truck
اَفرازه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] نوعی جرثقیل کوچک برای بلندکردن و جابهجایی بارهای سنگین
-
heavy slash
دارماند درشت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] دارماندهایی شامل بینههای برداشتنشده و کندههای ریشهکنشده و ساقههای شکسته یا ریشهکنشده و چوبهای سنگین
-
carbon burning
کربنسوزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] مجموعهای از واکنشهای گداخت هستهای که در هستۀ ستارههای سنگین رخ میدهد و باعث تبدیل کربن به نئون و سدیم میشود
-
transport cafe
چایخانۀ بینراهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] محلی برای عرضۀ چای و نوشیدنیهای معمولی دیگر در کنار جاده بهویژه برای رانندگان ماشینهای سنگین
-
رستوران بزرگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] ← غذاخوری بزرگ
-
cumulonimbus
کومهایبارا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] ابر سنگین و چگال، با گسترش قائم چشمگیر و به شکل کوه یا برجهای عظیم؛ دستکم بخشی از قسمت فوقانی آن معمولاً هموار یا رشتهرشته یا مخطط و همواره تخت است؛ این بخش اغلب به شکل سندان یا پرۀ بسیار بزرگ گسترش مییابد؛ زیر پایۀ این ابر که معمولاً...
-
savoury
لبشوره
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] لبچرهای شور، غالباً شامل انواع پنیر، که بعد از یک وعدۀ غذای سنگین صرف میشود
-
locomotive crane
جرثقیل ریلی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] نوعی جرثقیل با دیرک بلند که برای جابهجایی بارهای سنگین به کار میرود و بر روی ریل حرکت میکند
-
loading ramp, slop of platform
شیبراهۀ بارگیری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] شیبراههای برای بارگیری و تخلیۀ هرنوع وسیلۀ سنگین چرخدار از واگنهای قطار