کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کارد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
trench knife
کارد سنگری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] کارد مخصوصی برای سربازان مستقر در سنگر
-
cutlery
کارد و چنگال
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] ابزاری مانند کارد و چنگال و قاشق که جزء وسایل غذاخوری محسوب میشوند
-
جستوجو در متن
-
arborist, arboriculturist
درختکار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی- علوم باغبانی] کسی که درخت میکارد یا به حرفۀ درختکاری اشتغال دارد
-
tableware
وسایل غذاخوری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] ظروفی که برای غذا خوردن از آنها استفاده میشود، از قبیل بشقاب و لیوان و کارد و چنگال
-
side plate
پیشدستی 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] بشقاب کوچکی که در کنار بشقاب اصلی و کارد و چنگال برای گذاشتن نان قرار میدهند
-
American service 2
چیدمان امریکایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] نوعی چیدمان میز که در آن برای هر مهمان کارد و چنگال و پیشدستی و دستمالسفره و دو یا سه لیوان و گاه یک فنجان و نعلبکی در نظر گرفته میشود
-
serviceware
ظروف غذاخوری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] انواع بشقاب و سینی و کارد و چنگال و قاشق که در اختیار مشتری قرار دادن آنها بخشی از خدمات پذیرایی است
-
French service 2
چیدمان فرانسوی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] نوعی چیدمان میز که در آن یک بشقاب نمایشی (show plate) در جلوی هر مهمان با دستمالسفرهای تاشده بر روی آن و کارد و چنگال و لیوان در کنار آن گذاشته میشود؛ این بشقاب معمولاً در هنگام جمعآوری بشقاب سوپ از روی میز برداشته میشود
-
handbook, manuel (fr.)
دستینه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] کتابی که اطلاعات و دستورالعملهایی دربارۀ موضوعی خاص یا ابزار یا دستگاه ارائه دهد؛ کتاب راهنما * واژۀ "دستینه" در فارسی به معانی دیگری از قبیل دستبند، دستۀ کارد و شمشیر، دستخط، فرمان پادشاه و امضا بوده و فرهنگستان بار معنایی جدیدی به این وا...