کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چه کندن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
wh-question
پرسش که ـ چهدار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] یکی از انواع جملههای پرسشی که با پرسشواژه ساخته میشود
-
جستوجو در متن
-
defeathering
پَرکَنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] کندن پرهای لاشۀ پرندگان گوشتی
-
loader 3
خاکبردار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] نوعی خودرو برای کندن و برداشتن خاک
-
brush cutter, brush hog
علفچین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] ماشینی برای کندن علفها و بوتههای حریم خط آهن
-
work function, Helmholtz free energy, Helmholtz fuction
تابع کار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] کمینۀ انرژی لازم برای کندن الکترون از سطح فلز در اثر فوتوالکتریک
-
weed destroyer
دستگاه علفکش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] دستگاهی برای چیدن و کندن و آتش زدن علفهای هرز یا از بین بردن آنها ازطریق سمپاشی
-
ionization energy
انرژی یونش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] مقدار انرژی لازم برای کندن الکترون از اتم یا یون مورد نظر و انتقال آن به بینهایت
-
easy open can, easy-to-open can
قوطی آسانبازشو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] نوعی قوطی کنسرو که بدون استفاده از در بازکن و با کندن و جدا کردن سر یا بخشی از سر آن بهراحتی باز میشود
-
cut 4, truncation
کَند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] خاکبرداری و کندوکاو پیشینیان در یک نهشتۀ قدیمیتر برای کندن پی یا هر فعالیت دیگر که به پدید آمدن یک بافت باستانشناختی منجر شده است
-
cut and fill
کندوآکند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری ـ جادهای، حملونقل ریلی] کندن زمینهای بالاتر از تراز احداث و پر کردن زمینهای پایینتر از آن برای رسیدن به سطح بستر راه
-
trichotillomania
موکَنیبارگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] نوعی اختلال در مهار تکانه که در آن فرد موهایی از بخشهای مختلف بدن خود را میکند و احساس تنش فزاینده قبل از عمل کندن مو و احساس رضایتِ فراوان بعد از آن دارد
-
barking iron, bark spud
پوستکَن دستی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] نوعی پوستکَن به شکل ابزاری دستی با تیغهای باریک و تیز و هلالی، برای کندن پوست بینه
-
mechanical barking, machine barking
پوستکَنی ماشینی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] جدا کردن پوست از تنه یا بینۀ درخت ازطریق کندن یا سایش آن با دستگاههای موتوری
-
gravure, etching
حکاکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای تجسمی] کندن نقش یا نوشتار بر روی سطح فلزی با قلم فولادی یا با تیزابکاری و نیز نمونههایی که از روی این صفحه چاپ میشود