کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چشمی 1 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
eyepiece, ocular
چشمی 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک- اپتیک] عدسی یا سامانهای اپتیکی در ریزبین که جلوی چشم ناظر قرار میگیرد
-
جستوجو در متن
-
چراغهای واسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] ← شیبنمای تقرب چشمی
-
Frankfort horizontal plane
صفحۀ افقی فرانکفورت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم تشریحی] ← صفحۀ چشمی ـ گوشی
-
Frankfort plane
صفحۀ فرانکفورت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم تشریحی] ← صفحۀ چشمی ـ گوشی
-
binocular tube
لولۀ دوچشمی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] لولهای در دستگاههای اپتیکی که دارای دو عدد چشمی است
-
fisherman’s bend, anchor bend, studding sail halyard bend, fisherman’s knot
گرهپیچ ماهیگیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] گرهپیچی برای محکم بستن طناب به حلقه یا چشمی
-
optical reading, optical character reading, lecture optique (fr.)
خواندن نوری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات - پست] تشخیص دادههای چاپی مرسولات پُستی با استفاده از عملیات چشمی الکترونیکی
-
bonnette
فنجانک 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم رصدی و آشکارسازها] قاب پلاستیکی بر روی چشمی که مانع از ورود نورهای ناخواسته به چشم میشود
-
cantholysis
چشمگوشهکافت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] برش گوشۀ چشم یا رباط گوشۀ چشمی به روش جراحی
-
double sheet bend
گرهدوپیچ بَندینَک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] گرهپیچ بندینکی که در آن پیچاندن طناب به دور حلقه یا چشمی طناب دیگر دو بار انجام میشود
-
Galilean telescope,Galilean glass
تلسکوپ گالیلهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم رصدی و آشکارسازها] نوعی تلسکوپ شکستی که عدسی شیئی آن کوژ و عدسی چشمی آن کاو است
-
round turn and two half hitches
خفت بویه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] خفتی پرکاربرد برای بستن طناب یا بافه به میله یا حلقه یا چشمی بویه
-
Barlow lens
عدسی بارلو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] عدسی واگرا که معمولاً دوتایی است و برای افزایش بزرگنمایی چشمی، در جلوی نقطۀ کانونی تلسکوپ قرار میگیرد
-
buphthalmos, buphthalmus, buphthalmia, megophthalmos, hydrophthalmus
گاوچشمی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] آب سیاه مادرزادی که در آن نقص تکاملی بافتهای تخلیهکنندۀ مایع داخل چشمی سبب افزایش فشار درون چشم میشود