کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چرخآوا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
siren
چرخآوا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] اسبابی که در آن هوای متراکم از سوراخهای یک قرص چرخان بگذرد و صدا یا صوت بلندی ایجاد شود
-
واژههای مشابه
-
phone
آوا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] کوچکترین واحد آوایی قابلتقطیع گفتار
-
trolley
چرخ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] وسیلهای چرخدار برای حمل انواع وسایل و خوراکیها در غذاخوری/ رستوران
-
onomatopoeia
نامآوا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] واژهای که ظاهراً در تقلید از صداهای محیط ساخته میشود
-
pod-cast
وِبآوا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] مجموعهای از پروندههای رقمی که در اینترنت برای پخش از دستگاههای پخش موسیقی یا رایانههای شخصی انتشار یافته است
-
wheel flange
لبۀ چرخ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] قسمت بیرونآمدۀ چرخ که هدایت حرکت قطار را بر روی ریل بر عهده دارد
-
wheelskate
لغزانۀ چرخ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] وسیلهای که در هنگام قفلشدگی یک چرخ واگن یا لوکوموتیو باعث حرکت لغزشی روان آن بر روی ریل حرکتی میشود
-
wheel slip
لغزش چرخ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] لغزش ناشی از اختلاف میان سرعت انتقالی و سرعت محیطی چرخ که به علت اعمال توان اضافی به چرخ ـ محور صورت میگیرد
-
wheel bore
محورگاه چرخ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] سوراخی در مرکز توپی چرخ که برای نصب چرخ بر روی محور با ابعاد دقیق ماشینکاری میشود
-
wheel tread
غلتشگاه چرخ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] بخشی از سطح چرخهای وسایل خطنورد که با غلتشگاه ریل در تماس است
-
wheel web, wheel plate
جان چرخ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] قسمت اتصال بینِتوپی و طوقۀ چرخ در چرخهای یکتکه
-
wheel hub
توپی چرخ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] بخش مرکزی چرخ که محور در آن نصب میشود
-
rolling cargo
چرخبار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] باری که بر روی وسیلۀ نقلیۀ چرخدار قرار میگیرد و به داخل کشتی برده میشود
-
drayage
چرخبَری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] بردن بار از یک وسیلۀ حمل بهوسیلۀ دیگر از یک بنگاه باربری به بنگاه دیگر در مسافت کوتاه