کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیشدستی 1 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
foreskin
پیشپوست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سلامت] لایۀ پوششدهندۀ پوست سر آلت متـ . قُلفه prepuce, preputium
-
جستوجو در متن
-
تراورسگیر دستی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] ← ریلبندگیر دستی
-
tamping pick
کلنگ دستی زیرکوب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] وسیلهای کلنگمانند که از آن در زیرکوبی دستی استفاده میکنند
-
hand point
سوزن دستی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] سوزنی که دستی کار میکند و با سامانۀ علائم، همبندی ندارد
-
crank handle
اهرم دستی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] ابزاری برای راهاندازی دستی ماشین سوزن الکتریکی و الکتروهیدرولیکی (electrohydraulic)
-
hand wrapping
لفافپیچی دستی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] بستهبندی دستی مواد غذایی با کاغذ یا دیگر مواد انعطافپذیر
-
manual communication
ارتباط دستی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شنواییشناسی] نوعی ارتباط غیرکلامی که در آن از نشانکهای دستی هجی انگشتی و ایما و اشاره استفاده میشود
-
dual control switch
سوزن برقی ـ دستی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] سوزنی که ماشین آن به دو صورت دستی و برقی کار میکند
-
manual alphabet
الفبای دستی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شنواییشناسی] مجموعهای از نشانههای دستی منطبق با حروف الفبا که در هجی انگشتی برای برقراری ارتباط با ناشنوایان به کار میرود
-
fingerspelling
هجی انگشتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شنواییشناسی] نوعی ارتباط دستی که در آن واژهها حرفبهحرف با استفاده از شکلهای دستی معیار هجی میشوند متـ . گفتار انگشتی dactyl speech, dactylology
-
barking iron, bark spud
پوستکَن دستی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] نوعی پوستکَن به شکل ابزاری دستی با تیغهای باریک و تیز و هلالی، برای کندن پوست بینه
-
handsignal, manual signal
علامت دستی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] علامتی که در هنگام حرکات تنظیم قطار (shunting movements) یا مواقع خاص دیگر برای واپایش حرکت قطار بهصورت دستی به راهبر داده میشود
-
scaler
قلم جِرمگیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی-دندانپزشکی] وسیلهای دستی برای جِرمگیری دندان
-
handpick
برداشت دستی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] برداشت محصول با دست