کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پوستکَنی شیمیایی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
chemical barking, chemical peeling, chemi-peeling
پوستکَنی شیمیایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] کَتزنی درخت در دورۀ رشد و تزریق مواد شیمیایی به بُنلاد برای جداسازی آسان پوست پس از قطع درخت
-
واژههای مشابه
-
debarking 2
پوستکَنی 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] جدا کردن پوست درختان برای استفاده از پوست درخت یا تنۀ بدون پوست یا جلوگیری از گسترش حملۀ حشرات
-
skinning
پوستکَنی 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] جدا کردن پوست از لاشه
-
hydraulic barking
پوستکَنی آبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] جدا کردن پوست درخت پس از قطع با استفاده از فشار آب در محفظۀ بسته
-
ring-barking
پوستکَنی حلقوی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] جدا کردن نواری باریک از پوست دور ساقۀ درخت
-
mechanical barking, machine barking
پوستکَنی ماشینی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] جدا کردن پوست از تنه یا بینۀ درخت ازطریق کندن یا سایش آن با دستگاههای موتوری
-
پوست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی- علوم باغبانی] ← دارپوست
-
en bloc
یکپارچهکَنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] جابهجا کردن گورها و دیگر آثار باستانی که در آن تمام بقایا و بسترۀ اطراف را یکپارچه برمیدارند و به آزمایشگاه یا موزه منتقل میکنند
-
grub out, grubbing
کندهکنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] بیرون کشیدن یا پاکسازی زمین از کنده یا ریشه ازطریق نمایانسازی و قطع ریشه
-
bark deduction
کسر پوست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] اختلاف میان قطر باپوست و قطر بیپوست
-
mesoderm
میانپوست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] 1. لایۀ زایندۀ میانی جنین که بین روپوست و درونپوست قرار دارد و از آن بافت پیوندی و عضلات و استخوانها و دستگاه ادراری-تناسلی و دستگاه گردش خون پدید میآید 2. لایۀ میانی در پوشش خارجی خزهها
-
skin effect
اثر پوست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] ایجاد جریان متناوب در نزدیکی سطح جسم رسانا
-
bark slip, bark slipping
پوستاندازی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] جدا شدن پوست درخت از چوب در محل بُنلاد فعال
-
dermatome 1
پوستبَردار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] دستگاهی ویژۀ بریدن لایههای نازک پوست