کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پل سفید پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
bridge railing
نردۀ پل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] حفاظی طولی برای جلوگیری از سقوط وسایل نقلیه از روی پل
-
bridge 1
پُل 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی-دندانپزشکی] نوعی دندانوارۀ ثابت که با اتصال به دندانها یا کاشتینههای دندانی (dental implants) مجاور، جانشین دندانهای ازدسترفته میشود متـ . دندانوارۀ تکهای ثابت fixed partial denture
-
sound post
پُل 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] قطعهای چوبی در برخی از زهصداها که برای انتقال ارتعاش و گاه خنثی کردن فشار زهها به صفحۀ صوتی، بین صفحۀ صوتی و صفحۀ زیرین جعبۀ صوتی قرار میگیرد
-
gangway 1
پل تردد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] تخته یا سازهای فلزی یا چوبی که بهصورت پلی بین عرشۀ کشتی و اسکله یا بین دو کشتی قرار میگیرد و ازطریق آن تردد کارکنان کشتی میسر میشود
-
capacitance bridge
پل خازنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] پلی الکتریکی برای اندازهگیری ظرفیت مجهول با مقایسه با خازنی معلوم
-
impedance bridge
پل رهبندی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی برق] وسیلهای برای سنجش مؤلفههای مقاومتی و واکنشی یک رهبندی نامشخص
-
microwave bridge
پل ریزموج
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] مداری از موجبَرها برای اندازهگیری پاگیری/ امپدانس (impedance) در گسترۀ بسامدهای ریزموج
-
float bridge, gridiron
پل شناور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] پلی با کف تخت که دارای ریل است و از آن برای انتقال خطروها از کشتی به ساحل و برعکس استفاده میشود
-
toll bridge
پل عوارضی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] پلی که فقط با پرداخت عوارض میتوان از آن عبور کرد
-
navigating bridge, bridge 2, flying bridge
پل فرماندهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] جایگاهی در بالاترین نقطۀ شناور که دید کاملی به مقابل و اطراف دارد و محل اصلی فرماندهی شناور است
-
balanced bridge
پل متوازن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] مداری الکتریکی که برای ولتاژ خروجی صفر تنظیم میشود
-
salt bridge
پل نمک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] پلی از محلول یک نمک، معمولاً پتاسیمکلرید، که بین دو نیمپیل از یک پیل گالوانی قرار داده میشود
-
تراورس پل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] ← ریلبند پل
-
bridge strike
سانحۀ پل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] برخورد یک وسیلۀ نقلیۀ جادهای با سازۀ بالاسر آن که پلی ریلی است که در نتیجۀ آن مسیر قطار تا انجام بازدید کارشناس مسدود یا دستکم سبب تأخیر در حرکت قطار میشود
-
bridging ligand
لیگاند پلساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] لیگاندی که همزمان به دو یا چند فلز یا اتم مرکزی متصل شده باشد